ﺧﺎﻧﻮاده اولین محیط ﺗﺮبیتی رﺷﺪ کودک اﺳﺖ و ﺑﺎ این که در ﻃﻮل زﻣﺎن بسیاری از کارکردﻫﺎی ﺧﻮد را به ﻧﻬﺎدﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺟﺘﻤﺎﻋی ﻣﺤﻮل ﻧﻤﻮده، اﻣﺎ هیچ ﻧﻬﺎدی ﺗـﺎ کنون ﻧﺘﻮاﻧـﺴﺘﻪ اﺳـﺖ ﻣﻬﻤﺘﺮین کارکرد آن را که ﭘﺮورش و ﺗﺮبیت ﻓﺮزﻧﺪان اﺳﺖ ﺑﻪ ﻃﻮر کاﻣﻞ ﺑﻪ ﻋﻬﺪه بگیرد. اهمیت تأثیر ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺮ رﺷﺪ ﻓﺮد ﺑﻪ ﻗﺪری اﺳﺖ که ﻫﻤﻪ ﻧﻈﺮیه ﻫـﺎی ﻣﻮﺟـﻮد ﺗﻮﺟـﻪ ﺧـﻮد را ﺑﺪان ﻣﻌﻄﻮف ﻧﻤﻮده اﻧﺪ.
دیدﮔﺎه بیوﻟﻮژیایی- فیزیوﻟﻮژیایی ﺑﻪ ﺷـﺒﺎﻫﺖ ﻓﺮزﻧـﺪ ﺑـﻪ واﻟـﺪین ﺑـﻪ ﻟﺤﺎظ زیستی ﺗﻮﺟﻪ دارد و ﺗﺮبیت وی را در محیط ﺧﺎﻧﻮاده ﺳﺒﺐ ﺷﺒﺎﻫﺖ او ﺑﻪ ایشان میداﻧﺪ. ﻧﻈﺮیه روان ﭘﻮیشی ﺑﻪ تأثیر ﻗﺎﻃﻊ واﻟﺪین در شکل گیری شخصیت کودک در ﭘﻨﺞ ﺳـﺎل اوﻟیـﻪ رﺷﺪ اﺷﺎره دارد.
ﻧﻈﺮیه یادگیری رﻓﺘﺎری - اﺟﺘﻤﺎعی که ﻫﻤﻪ ﮔﻮﻧﻪ رﻓﺘﺎر آدمی را ﺑـﻪ یـﺎدگیری ﻫﺎی او ﻧﺴﺒﺖ می دﻫﺪ نیز ﺑﻪ محیط ﺧﺎﻧﻮاده ﺗﻮﺟﻪ زیادی دارد. ﻧﻈﺮیه یادگیری ﻣﺸﺎﻫﺪه ای نیز که رﻓﺘﺎر ﻓﺮد را ﺣﺎﺻﻞ ﻣﺸﺎﻫﺪه رﻓﺘﺎر دیگران ﻣـی داﻧـﺪ ﺑـﻪ ﻧﻘـﺶ واﻟـﺪین ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان اولین اﻟﮕﻮﻫﺎی کودک ﺗﻮجهی ﺧﺎص دارد.
دیدگاه ﺷﻨﺎختی ﻫﻢ که ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ رﻓﺘـﺎر را نتیجه ﺗﻌﺒیـﺮ و تفسیر اﻃﻼﻋﺎتی می داﻧﺪ که ﻓﺮد از محیط ﺧﺎرج دریاﻓﺖ می کند، ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ که ﻣﻌﻨـی دادن ﺑﻪ وﻗﺎیع زﻧﺪگی را اولین ﺑﺎر کودک در محیط ﺧﺎﻧﻮاده می آﻣﻮزد. ﺳﺮاﻧﺠﺎم، رویکرد ﻣﺮﺑﻮط ﺑـﻪ ﻧﻈﺎم ﺧﺎﻧﻮاده نیز ﺗﻮﺟﻪ زیادی ﺑﻪ اﻟﮕﻮﻫﺎی رواﺑﻂ ﺧﺎﻧﻮادگی ﻣﺒﺬول می دارد.
ﺑﺎ وﺟﻮد این که ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﺄﻣﻦ و ﻣﺄوای ﻫﺮ کودک و ﻧﻮﺟﻮان اﺳﺖ اﻣﺎ ﺧﻮد در ﺑﺮوز بسیاری از مشکلات رﻓﺘﺎری من جمله اعتیاد به مواد مخدر ﻧﻘﺶ به سزایی ﺑـﺎزی ﻣـی کند. اﻋﺘیـﺎد به انواع مواد مخدر، ﺧـﻮد نتیجه ﺗـﺪاﺧﻞ پیچیده ای از ﻋﻮاﻣﻞ روان ﺷﻨﺎختی، اﺟﺘﻤﺎعی، ﻓﺮهنگی، زیـﺴﺖ ﺷـﻨﺎختی و اﺣﺘﻤـﺎﻻً ﺗکـﻮینی ژﻧﺘیک اﺳﺖ، که ﺧﺎﻧﻮاده ﺗﻤﺎمی آﺛﺎر ﻓﻮق را یک ﺟﺎ اﻋﻤﺎل می ﻧﻤﺎید و ﺑﻨﺎﺑﺮاین از اهمیت ویژه ای ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ.
ﻧﺤﻮه ﻧﮕﺮش واﻟﺪین ﺑﻪ کودک در زﻣﺮه ﻋﻮاملی است که کودک را در ﻣﻌﺮض ﺧﻄﺮ رواﻧﺸﻨﺎختی ﻗﺮار می دﻫﺪ، ﺗﻮﺟﻪ بیش از اﻧﺪازه، ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ زیاد، وﺟﻮد اﻧـﻀﺒﺎط بیش از اﻧﺪازه در محیط ﺧﺎﻧﻪ و یا ﻓﻘﺪان آن، وﺟﻮد ﺧﺼﻮﻣﺖ، اﻇﻬﺎر ﻧﺎرﺿﺎیتی، تحقیر، ﺳﺮزﻧﺶ، ﻃﻌﻨﻪ، اﺳﺘﻬﺰاء، ﻓﻘﺪان ﺗﺸﻮیق و تمجید و ﻋﺸﻖ و همچنین ﻋﺪم درک ذﻫﻦ کودک در ﺣـﺎل رﺷـﺪ در زﻣﺮه این ﻋﻮاﻣﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
تحقیقات ﺑﺎ ﺛﺒﺎت ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈﻪ ای ﻧﺸﺎن می دﻫﻨﺪ که شیوه اﻧﻀﺒﺎطی ﺑﻪ کـﺎر رﻓﺘﻪ درﺑﺎره ﺑﺰهکاران بیشتر ﺳﺴﺖ و ﻧﺎﭘﺎیدار و یا بیش از اﻧﺪازه ﻣﺤﺪود و ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ تنبیه ﺑﺪنی، ﺑﻪ ﺟﺎی اﺳﺘﺪﻻل ﺑﻮده اﺳﺖ. رواﺑﻂ واﻟﺪین ﻓﺮزﻧﺪی بیشتر ﻣﺒﺘﻨـی ﺑـﺮ ﺧـﺼﻮﻣﺖ، ﻓﻘـﺪان روح همبستگی، ﻃﺮد و بی ﺗﻔﺎوتی و یا بی اﺣﺴﺎسی ﺑﻮده و واﻟﺪین ﺑﺮای ﻧﻮﺟﻮاﻧـﺎن ﺧـﻮد کمترین آﻣﺎل و آرزو را داﺷﺘﻪ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ وی ﻣﺘﺨﺎﺻﻢ و ﺧﻮد دارای مشکلات ﻣﺘﻌﺪد شخصیتی ﺑﻮده اﻧﺪ.
واﻟﺪینی که حمایت بیش از ﺣﺪ از ﻓﺮزﻧﺪ ﺧﻮد می کنند نیز ﺑﺎﻋﺚ ﭘﺮﺗﻮقعی ﻓﺮزﻧﺪ ﺧﻮد ﺷﺪه و اﺗﻔﺎﻗﺎً ﻣﻮﺟﺒﺎت ﻧﺎکامی بیشتر وی را در اﺟﺘﻤﺎع ﻓﺮاﻫﻢ می آورﻧﺪ. چنین اﻓـﺮادی ﻓﺎﻗـﺪ ﻗـﺪرت ﺧﻮیشتن داری ﺑﻮده و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ مسئولیت ﻫﺎی ﺧﻮیش بی اﻋﺘﻨﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ. شیوه تربیتی واﻟـﺪین در ﻃﻮل دوره ﻧﻮﺟﻮانی نیز ﻫﻤﭽﻨﺎن اداﻣﻪ می یاﺑﺪ. بسیاری از واﻟﺪین در این دوره نیز ﺑﺎ ﻧﻮﺟـﻮان ﺧﻮد ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ کودک رﻓﺘﺎر می کنند و ﻫﻤﭽﻨﺎن ﺑﻪ اﻣﺮ و نهی ﻫﺎی ﺧﻮد اداﻣﻪ می دﻫﻨﺪ.
این اﻣـﺮ ﺳﺒﺐ اﺣﺴﺎس ﺣﻘﺎرت و آزردگی ﻧﻮﺟﻮان ﺷﺪه و ﺑﺎﻋـﺚ ﻣـی ﮔـﺮدد ﺗـﺎ ﺑـﺮای اﺛﺒـﺎت ﻫﻮیـﺖ ﺧﻮیش و این که دیگر کودک نیست ﺑﻪ کشیدن سیگار، شیشه، ﻧﻮشیدن ﻣﺸﺮوﺑﺎت الکلی و یـﺎ ﻣـﺼﺮف ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر روی آورد. چنین شیوه ای همچنین ﺳﺒﺐ می ﮔﺮدد ﺗﺎ ﻧﻮﺟﻮان ﻓﺎﻗﺪ اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ دﺳﺖ رد ﺑﻪ سینه دوﺳﺘﺎن ﻧﺰده و ﺑﺎ ﻫﻤﻨﻮایی ﺑﺎ ایشان ﺑﻪ اﻋﻤﺎل اﻧﺤﺮافی از ﺟﻤﻠـﻪ اﻋﺘیـﺎد روی آورد.
دوره ﻧﻮﺟﻮانی دوره ای ﺑﺤﺮانی اﺳﺖ و این واقعیت ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه ای اﺳﺖ کـﻪ در ایـﻦ دوره ﺑﺮ میزان ﺑﺰهکاری ﻫﺎ که در زﻣﺮه آن اعتیاد ﺑﻪ اﻟکـﻞ و انواع ﻣـﻮاد ﻣﺨـﺪر از جمله سیگار، شیشه، حشیش یا هروئین ﻗـﺮار دارد، اﻓـﺰوده می ﺷﻮد. یکی از ﻣﻬﻤﺘﺮین وﻇﺎیف این دوره ﺑﺮای ﻧﻮﺟﻮان شکل دهی ﻣﺠﺪد رواﺑﻂ ﺑﺎ واﻟـﺪین اﺳﺖ.
وﺟﻮد ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺧﻮب ﺧﺎﻧﻮادگی ﺳﺒﺐ می ﺷـﻮد کـﻪ ﻧﻮﺟـﻮان ﺑـﻪ ﻫﻨﮕـﺎم ازدواج و تشکیل ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻓﺮد ﺑﺰرﮔﺴﺎل ﻫﻤﭽﻨﺎن ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده ﻧﺰدیک ﺑﻤﺎﻧﺪ، در ﺣﺎلی که رواﺑﻂ ﻧﺎﻣﺴﺎﻋﺪ ﺑﺎ والدین که ﺳﺒﺐ ﻓﻘﺪان اﻣﻮر ﻣﺸﺘﺮک و داﺷـﺘﻦ دیـﺪﮔﺎه های ﻣﺘﻔـﺎوت درﺑـﺎره زﻧـﺪگی و ﻋـﺪم ﭘﺬیرش نیازﻫﺎی ﻧﻮﺟﻮان ﺗﻮﺳﻂ واﻟـﺪین ایجاد ﻣـی ﺷـﻮد، ﻧﻮﺟـﻮان را از ﺧـﺎﻧﻮاده دور و ﺑـﻪ دوﺳﺘﺎن بیشتر ﻧﺰدیک می کند.
بسیاری از ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن ﻗﺎدر نیستند ارﺗﺒﺎﻃﺎت روشنی ﺑـﺎ واﻟـﺪین ﺧﻮد و ﺳﺎیر ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﺑﺮﻗﺮار ﻧﻤﺎیند و این اﻣﺮ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ایجاد شکاف ﻧﺴﻞ و دوری ایـﺸﺎن از ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن می ﮔﺮدد. ﻧﻘﺶ آشکار ﺧﺎﻧﻮاده آﺷﻔﺘﻪ و از ﻫـﻢ گسیحته ﻧیـﺰ در ﺑـﺮوز مشکلات رﻓﺘﺎری کودکان و ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن در بسیاری از ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﻮرد ﺗﺄکید ﻗـﺮار ﮔﺮﻓﺘـﻪ اﺳـﺖ.