اعتیاد و اختلالات مصرف مواد مخدر، اختلالات روان پزشکی پیچیده ای هستند و همانند سایر بیماری های روان پزشکی عوامل زیستی و هم عوامل محیطی در پیدایش آنها نقش دارند.
طبق آخرین آمارها بیش از 250 میلیون نفر در جهان مصرف مواد مخدر دارند. در ایران طبق آمار رسمی ستاد مبارزه با مواد مخدر بیش از 2 میلیون و 800 هزار نفر مصرف کننده مستمر مواد مخدر وجود دارد.
تریاک و شیره با 66.8 درصد، حشیش و ترکیبات مشابه مانند گل و ماری جوانا با 11.9 درصد و هروئین و کراک با 10.6 درصد بالاترین شیوع مصرف را داشته اند و شیوع مصرف شیشه و مواد روانگردان رو به افزایش بوده است. در ایران از تعداد مصرف کنندگان تفننی(سوءمصرف) آماری در دست نیست.
در آمریکا متجاوز از 23 میلیون نفر از افراد بالای 12 سال (حدود 10 درصد کل جمعیت ایالات متحده) مبتلا به یک اختلال مرتبط با مواد(اعتیاد) هستند.
از نظر سن، در افرادی که مصرف مواد را در سن پایین تری شروع می کنند (14 سال یا پایین تر) احتمال اعتیاد بیشتر از افرادی است که مصرف مواد را در سن بالاتری آغاز می کنند.
در یک مطالعه نشان داده شد که در میان بزرگسالانی که اولین مصرف الکل را زیر 14 سالگی تجربه کرده بودند 15 درصد مبتلا به اعتیاد به الکل تشخیص داده شدند و این رقم در بین کسانی که اولین مصرفشان بالای 21 سال بوده 3 درصد گزارش شد.
آمارهای مشابهی نیز در مورد سایر مواد وجود دارد. همچنین میزان سوءمصرف مواد در افراد بالای 21 سال با افزایش سن کاهش می یابد.
تعداد مردان مصرف کننده بیش از زنان است. تفاوت های نژادی هم دیده می شود، در آمریکا بالاترین میزان مصرف در طول عمر در میان سرخپوستان یا بومیان آلاسکا گزارش شده است. سفیدپوستان بیش از سیاه پوستان آمریکا مبتلا می شوند.
افرادی که تحصیلات در حد کالج دارند بیش از افرادی که تحصیلات کمتر دارند مواد مصرف می کنند. همچنین میزان اعتیاد در شهرهای بزرگ مشابه شهرهای کوچک ولی بیشتر از روستاها بوده است.
به مصرف مکرر یک ماده یا دارو با یا بدون وابستگی جسمی اطلاق می شود. اصطلاح وابستگی در مباحث اختلالات مصرف مواد به یکی از دو مفهوم زیر به کار می رود:
در وابستگی رفتاری فعالیت های موادجویی و شواهد مربوط به الگوهای مصرف بیمارگونه مورد تاکید قرار می گیرد. اما وابستگی جسمانی به اثرات جسمی دوره های متعدد مصرف ( تغییرات فیزیولوژیک ناشی از مصرف) مواد اطلاق می شود که قطع مصرف موجب ایجاد علائم و سندرم ویژه ای می شود.
وابستگی روانی به نوعی عادت و خوگیری گفته می شود که بصورت عطش مداوم یا متناوب مصرف مواد(میل شدید) برای اجتناب از حالت ناخوشایند و ملالت آور بروزمی کند. وابستگی جسمی، روانی و رفتاری از شاخصه های اصلی اختلالات مصرف مواد هستند.
به استفاده از یک ماده خارج از هنجارهای اجتماعی و یا تجویز طبی اطلاق شده که در عامیانه به عنوان مصرف تفننی شناخته می شود. اگر سوء مصرف مربوط به مصرف نادرست داروهای تجویز شده از طرف پزشکان باشد به آن مصرف نابجا (misuse) گفته می شود.
به استفاده مکرر و فزاینده از یک ماده و یا دارو که محرومیت از آن موجب ایجاد علائم ناخوشایند و آزار دهنده و نیز عطش و تمایل غیر قابل کنترل جهت مصرف مجدد(احساس اجبار به مصرف) گردد، اعتیاد گفته می شود که به تضعیف و تباهی وضعیت وعملکرد جسمی و روانی فرد منجر می گردد.
امروزه در کتب علمی به جای اعتیاد از اصطلاح وابستگی (dependency) به مواد استفاده می شود که مفهوم علمی تری دارد (واژه اعتیاد از طبقه اصطلاحات رسمی پزشکی حذف شده) و لیکن اعتیاد هنوز اصطلاح رایج و مفیدی است.
واژه اعتیاد(Addiction) و معتاد(Addict) تا حدودی با وابستگی ارتباط دارند. کلمه معتاد بطور ضمنی مفهوم ناپسند و تحقیر آمیزی پیدا کرده است که نگرش به مفهوم سوء مصرف مواد را به عنوان یک اختلال طبی کم رنگ کرده است. همچنین واژه اعتیاد در مواردی برای وابستگی به تلویزیون، بازی های کامپیوتری وغیره هم بکارمی رود.
لازم به ذکراست اشکالات عصبی-کالبد شناختی و عصبی-شیمیایی مشترکی در بین همه اعتیاد ها وجود دارد خواه اعتیاد به مواد و خواه اعتیاد به سایر چیزها(مانند قمار، رابطه جنسی و دزدی و خوردن).
به این شکل که دراعتیادهای مختلف ممکن است فعالیت های نواحی پاداش اختصاصی مغز نظیر ناحیه تگمنتال بطنی لوکوس سرولئوس و هسته ی آکوبنس درگیر باشند.
اگر هنگام قطع یا کاهش مقدار مصرف ماده یا دارویی که از قبل به مدت طولانی مصرف می شده مجموعه ای از علائم (سندرم) ناخوشایند بروز کند به آن علائم یا سندرم محرومیت گفته می شود.
از ویژگی ها و مشخصات محرومیت، نشانه های فیزیولوژیک و جسمی ناخوشایند به همراه اختلالات روانی مانند اختلال در احساسات، تفکر و رفتار فرد است.
وقتی شخصی ماده ایی را به شکل مکرر و طولانی مدت استفاده کند و دوز معینی از آن ماده اثر کمتری از قبل داشته باشد و یا جهت دستیابی به همان اثر خوشایند اولیه، مجبور به مصرف مقدار بالاتری از آن ماده مصرفی باشد پدیده تحمل ایجاد شده است.
ایجاد علائم و نشانگان برگشت پذیری است که با مصرف دوز بالایی از یک ماده ایجاد شده و باعث تغییرات فیزیولژیک متعدد و شدید و اختلال در یکی یا بیشتر از کارکردهای حافظه، موقعیت یابی(Orientation)، قضاوت، خلق و نیزعملکرد رفتاری، اجتماعی و شغلی می گردد.
به تغییراتی گفته می شود که در عملکرد فیزیولوژیک و یا واسطه های شیمیایی مغز به دنبال مصرف مکرر یک ماده بوجود می آید و عامل ایجاد پدیده تحمل و نیز محرومیت پس از قطع مصرف است.
انطباق هم در سیستم متابولیسم بدن و هم در سطح سلولی و تاثیرات دارو درعملکرد مغز به جود آمده منجر به وابستگی می گردد.
به دسته ای از الگوهای رفتاری اعضای خانواده و نزدیکان اطلاق می شود که تحت تاثیر مصرف مواد یا اعتیاد عضو دیگری از اعضای خانواده قرار دارند. این واژه درمورد اعضای خانواده و نزدیکان فرد معتاد که به شکلی تحت تاثیر وی بوده یا بر رفتار سوءمصرف او تاثیر می گذارند، بکار می رود.
حمایت پنهانی یکی از مهمترین مشخصات پذیرفته شده در مورد هم وابستگی است. به دلیل فشارهای اجتماعی برای حفاظت از اعضای خانواده و یا به دلیل وابستگی های متقابل مرضی و یا هر دو شکل گرفته و افراد خانواده در حمایت ناخودآگاه از بیمار و تقویت رفتارهای اعتیادگونه او کنترل نداشته که اینگونه رفتارها به شدت در مقابل تغییر مقاوم است.
تسهیل گر پنهانی (Enabler) به فردی گفته می شود که به شکلی رفتار اعتیاد گونه بیمار را تسهیل می کند، بعنوان مثال در اختیار قرار دادن پول جهت تهیه مواد و یا تهیه مستقیم مواد برای شخص معتاد.
از خصوصیات دیگر هم وابستگی عدم تمایل به پذیرش مفهوم اعتیاد به عنوان یک بیماری از طرف خانواده می باشد و آنها بیشتر تمایل دارند اعتیاد را به عنوان رفتاری اختیاری و ارادی و شاید حتی مغرضانه تلقی کنند و تصور می کنند افراد معتاد مواد را به خانواده ترجیح می دهند.
به همین دلیل دچار احساس خشم و طرد و شکست می شوند و یا به دلیل القای افراد معتاد به خانواده و مقصر جلوه دادن آنها (جهت سلب مسئولیت خود) و یا پذیرش داوطلبانه بخشی از مسئولیت یا تمامی آن توسط خانواده باعث ایجاد احساس افسردگی و گناه می شود.
انکار نوعی عدم پذیرش واقعیت و یک مکانیسم روانشناختی ناخودآگاه یا نیمه آگاهانه است که فرد بیمار یا خانواده وی واقعیت های ناخوشایند یا بیمار بودن را رد کرده بینش ضعیفی به بیماری و شرایط خود دارند.
البته اغلب انسان ها واکنش ناخودآگاه انکار مشکلات ناخوشایند خود را دارند ولی در افراد معتاد شدیدتر و نفوذ ناپذیرتر است. با این که مصرف مواد مشکلات زیادی را برای فرد مصرف کننده و اطرافیان بوجود می آورد، اعضای خانواده هم چون خود بیمار طوری رفتار می کنند که گویی مصرف مواد مشکل چندانی محسوب نمی شود و آن را انکار می کنند.
دلایل عدم پذیرش این موضوع و انکار نوعی محافظت از خوداست و طی آن اعضای خانواده(و نیز بیمار) تصور می کنند که اگر بپذیرند مشکل مصرف مواد و اعتیاد وجود دارد مسئولیت آن به عهده ایشان خواهد بود.
انکار سوء مصرف بیمار یا عدم پذیرش اعتیاد به عنوان یک بیماری طبی و روانپزشکی از طرف خانواده خود نوعی تسهیل گری اعتیاد محسوب می شود.
اعضای خانواده نیز همچون خود معتادین مایل به پذیرش این واقعیت نیستند و معمولاً شکست های متعدد درعدم مصرف را تجربه می کنند و بر این عقیده پا می فشارند که نیازی به کمک از خارج و درمان وجود نداشته و با صرف اراده بیشتر و تلاش زیادتر به منظور کنترل مصرف می توان نتیجه گرفت و آرامش را به خانواده بازگرداند.
لذا وقتی تلاش های زیاد در جهت ترک مصرف با شکست مواجه می شود آن ها غالباً علت شکست را به خودشان نسبت می دهند نه فرد معتاد یا فرآیند بیماری و با شکست تلاش ها در این زمینه احساس خشم، افت عزت نفس و افسردگی در آن ها ایجاد می شود.
طبق آخرین آمارها بیش از 250 میلیون نفر در جهان مصرف مواد دارند. در ایران طبق آمار رسمی ستاد مبارزه با مواد مخدر بیش از 2 میلیون و 800 هزار نفر مصرف کننده مستمر وجود دارد.
تریاک و شیره با 66.8 درصد، حشیش و ترکیبات مشابه مانند گل و ماری جوانا با 11.9 درصد و هروئین و کراک با 10.6 درصد بالاترین شیوع مصرف را داشته اند و شیوع مصرف الکل شیشه و مواد روانگردان رو به افزایش بوده است.
در ایران از تعداد مصرف کنندگان تفننی(سوءمصرف) آماری در دست نیست. در آمریکا متجاوز از 23 میلیون نفراز افراد بالای 12 سال (حدود 10 درصد کل جمعیت ایالات متحده) مبتلا به یک اختلال مرتبط با مواد(اعتیاد) هستند و در ایران شیوع بیشتری را می توان حدس زد.
از نظر سن، در افرادی که مصرف مواد را در سن پایین تری شروع می کنند(14 سال یا پایین تر) احتمال اعتیاد بیشتر از افرادی است که مصرف مواد را در سن بالاتری آغاز می کنند.
در یک مطالعه نشان داده شد که در میان بزرگسالانی که اولین مصرف الکل را زیر 14 سالگی تجربه کرده بودند 15 درصد مبتلا به اعتیاد به الکل تشخیص داده شدند و این رقم در بین کسانی که اولین مصرفشان بالای 21 سال بوده 3 درصد گزارش شد.
آمارهای مشابهی نیز در مورد سایر مواد وجود دارد. همچنین میزان گرایش به سوءمصرف مواد در افراد بالای 21 سال با افزایش سن کاهش می یابد. تعداد مردان مصرف کننده بیش از زنان است.
تفاوت های نژادی هم دیده می شود، در آمریکا بالاترین میزان مصرف در طول عمر در میان سرخپوستان یا بومیان آلاسکا گزارش شده است. سفیدپوستان بیش از سیاه پوستان آمریکا مبتلا می شوند.
افرادی که تحصیلات در حد کالج دارند بیش از افرادی که تحصیلات کمتر دارند مواد مصرف می کنند. همچنین میزان اعتیاد در شهرهای بزرگ مشابه شهرهای کوچک ولی بیشتراز روستاها بوده است.
ایجاد بیماری اعتیاد ماهیت پیچیده ای داشته مستلزم تعامل عوامل متعددی است. گفته می شود که اعتیاد بیماری مغز است یعنی فرآیند حیاتی که رفتار اختیاری مصرف مواد را به مصرف جبری آن ماده تبدیل می کند و ریشه در تغییراتی در ساختمان و شیمی اعصاب مغز مصرف کننده دارد.
با این حال تغییرات ایجاد شده در مغز صرفاً توجیه کننده کامل رفتار موادجویانه و یا بیزاری از آن نیست و رفتار مصرف مواد و از دست دادن قضاوت در تصمیم گیری برای مصرف یک ماده حاصل فرایندهای پیچیده ای است که درآن عوامل متعددی برهم تاثیر متقابل دارند.
هر چند اثرات هر ماده مشخص در این روند اهمیت زیادی دارد اما افراد مختلف با مصرف یک ماده خاص احساس متفاوتی را تجربه می کنند. عوامل انگیزشی در افراد مختلف متفاوت است و همچنین در مراحل مختلف ایجاد این بیماری عوامل متفاوتی دخیل هستند.
عواملی مانند دسترسی به مواد، مقبولیت اجتماعی و فشار همسالان در نخستین بار مصرف مواد تاثیر دارند اما علیرغم اینکه هر ماده اثر اعتیادآور خاصی بر مغز دارد با مصرف مکرر در افرادی با شخصیت و خصوصیات بیولوژیک و ساختار مغزی مختلف، تغییرات متفاوتی در مغز بوجود آمده ادراک متفاوتی از مواد خواهند داشت.
اولین موارد مصرف مواد به درجات مختلف باعث ایجاد حالات بیزارکننده یا پاداش دهنده ای در افراد مختلف می شود که از طریق فرایند یادگیری موجب کاهش یا افزایش احتمال مصرف مجدد می گردد.
همچنین پدیده تحمل (کاهش اثر یک ماده با مصرف مکرر) با کاهش عوارض ناخوشایند ماده می تواند باعث تسهیل مصرف بعدی و مقادیر بالاترشده ایجاد وابستگی جسمانی را تشدید کند.
تجربه ناخوشایند سندرم محرومیت (علائم خماری و قطع مصرف) نیز می تواند انگیزه عودکننده مصرف مجدد را تقویت کند، یعنی جهت جلوگیری از بروز علائم ترک فرد اقدام به مصرف مجدد می کند.
از نظر روان پویشی مصرف مواد می تواند بازتاب یک مکانیسم دفاعی در مقابل اظطراب، تظاهری از پسرفت به مرحله دهانی رشد (وابستگی)، بازسازی احساس ارضای جنسی یا ناتوانی مقابله با واقعیت(اختلال درعملکرد ایگو) باشد.
گرایش به مواد گاهی نوعی خود درمانی است و بعنوان مثال فرد الکل را برای کاهش اضطراب یا حملات پانیک، مواد افیونی را برای کاهش خشم و مواد آمفتامینی را جهت تخفیف افسردگی مصرف می کند.
مواد می توانند از طریق رفع حالت های آزار دهنده و یا ناخوشایندی نظیر درد، اضطراب و یا افسردگی رفتارها و احتمال مصرف بعدی خود را تقویت کنند.
در برخی موقعیت های اجتماعی مصرف مواد اگر سبب تایید از طرف دوستان با کسب موقعیت ویژه ای شود اثر تقویت کننده (پاداش) خواهد داشت و احتمال مصرف بعدی بیشترمی شود.
برخی مواد مناطقی از مغز را به اثرتقویت کننده مواد حساس می کنند و همچنین هر بار مصرف با تلفیقی از ایجاد حس لذت و نشئگی، کاهش درد و احساسات ناراحت کننده و تخفیف علائم محرومیت اثرتقویتی مثبت بوجود می آورد.
رفتارهای مرتبط با مصرف مواد و نشانه های حاکی از موجود بودن مواد به صورت تقویت کننده ثانویه عمل می کنند و در حضور این عوامل میل مصرف مواد افزایش می یابد(مانند سوزن، بطری، پاکت سیگار).
بسیاری ازمواد بویژه کوکائین، مواد افیونی و نیکوتین(سیگار) با تحریک نواحی لیمبیک و مزولیمبیک مغز مرتبط هستند و هنگام مواجهه با محرک های مرتبط با مواد فعالیت این نواحی زیاد می شود.
جالب این که در افراد طبیعی مواجهه با محرک های جنسی موجب فعل شدن این نواحی از مغز می شود.
سایر مکانیسم های یادگیر و شرطی شدن نیز در وابستگی وعود مصرف و رفتارهای موادجویی نقش دارند. افزایش احساس میل شدید مصرف لزوما بدنبال علائم محرومیت بوجود نمی آید.
قوی ترین میل به مصرف بر اثر شرایط مرتبط با موجود بودن یا مصرف مواد برانگیخته می شود(دیدن مصرف مواد توسط دیگری یا سیگاری که روشن می شود یا تعارف دوستان).
علائم محرومیت از مصرف(خماری) ممکن است با محرک های درونی یا محیطی شرطی شوند و مواجهه با این محرک ها مدتها پس از ترک ممکن است موجب محرومیت شرطی شده (بروز خماری) و میل شدید شرطی شده شود.
در کسانی سابقه آسیب های روانی قبلی دارند عوامل شرطی سازی و یادگیری ممکن است بیشتر تسهیل کننده مصرف شوند.
بر اساس مطالعات اخیر شواهد محکمی بر وجود یک استعداد ژنتیکی در سبب شناسی گرایش به سوء مصرف مواد بدست آمده است. گزارش هایی از روابط ژن هایی که بر تولید دوپامین اثر می گذارند وجود دارد.
وجود اشکالاتی در سیستم واسطه های شیمیایی عصبی (نوروترانسمیتر) و گیرنده های عصبی خاصی از مغز(مانند گیرنده های مورفینی) ممکن است در استعداد به سوء مصرف مواد موثر باشند.
همچنین در افرادی که این سیستم ها در آنها طبیعی هستند مصرف طولانی مدت مواد می تواند موجب اختلال درعملکرد و حساسیت یا تعداد این قسمت ها شده به شکلی که مغز برای حفظ تعادل خود نیازمند ماده برونزا گردد و حتی ممکن است موجب تغییرات ژنیتیکی پایدار شوند.
عصب-رسانه های اصلی که در گرایش به سوء مصرف مواد و وابستگی دخالت دارند عبارتند از سیستم های اوپیوئیدی (افیونی)، کاتکولامین(بخصوص دوپامین) و گاما آمینوبوتریک اسید(GABA).
نورون های دوپامیندژیک ناحیه تکفنتال شکمی مغز (VTA) در این زمینه اهمیت خاصی دارند.
این نورونها به نواحی قشری و لیمبیک و بخصوص هسته ی آکومنبس کشیده می شوند. این مسیرها در احساس لذت و پاداش دخالت داشته و ممکن است میانجی اصلی اثرات موادی نظیر آمفتامین ها و کوکائین باشد.
همچنین مواد افیونی و شبه افیونی احتمالاً بر ناحیه لکوس سرولئوس (آدرنرژیک) اثر دارند. این نواحی و مسیرها جمعاً مدار پاداش مغز قلمداد می شوند.
بعضی افراد همزمان دچار دو اختلال روانی یا بیشتر(هم ابتلایی) هستند. مطالعات میزان اختلالات روانی همزمان را در بین معتادین حداقل 50 درصد گزارش کرده اند.
ابتلا به اغلب بیماری های روانپزشکی از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، وسواس، اختلال دوقطبی (شیدایی)، انواع روانپریشی و اسکیزوفرنیا، اختلال بیش فعالی-کمبود توجه (ADHD) وغیره می تواند فرد را به سمت و سوی مصرف مواد سوق دهند.
وجود همزمان اختلال شخصیت در بین مصرف کنندگان مواد بسیار شایعتر است. بسیاری از معتادین دارای یک الگوی رفتاری ضد اجتماعی یا مرزی هستند. تا حدود 60 درصد بیماران مبتلا به سوء مصرف مواد واجد ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند.
وابستگی به مواد اغلب موجب تشدید اختلال روانی زمینه ای و یا اشکالات رفتاری و شخصیتی فرد مصرف کننده می شود.
مطالعات نشان می دهند 30 تا 50 درصد معتادین به مواد افیونی یا الکل زمانی تشخیص اختلال افسردگی داشته اند. همچنین مصرف مواد فرد را مستعد به خودکشی می کند.
احتمال خودکشی موفق در بین مصرف کنندگان مواد 20 برابر بیشتر از افراد عادی است و حدود 20 درصد معتادین اقدام به خودکشی می کنند.