تصمیم به مصرف یا عدم مصرف یک یا بیش از یک ماده مخدر، در بافت و زمینه اجتماعی و فرهنگی که فرد در آن عضویت دارد به وقوع می پیوندد. هر فرهنگ و اجتماعی دارای نگرش ها و احساساتی است که نحوه برخورد با مواد تغییر دهنده هوشیاری را تعیین می کند. این باورها و نگرش های اجتماعی و فرهنگی سپس چهارچوبی برای تصمیم گیری فرد برای مصرف مواد مخدر و استانداردی که از آن طریق مصرف مواد مخدر مورد داوری و ارزیابی قرار می گیرد را تعیین می کند.
گروه اجتماعی برای اعضاء خود اطلاعات لازم را درباره اثرات مواد مخدر گوناگون و این که چرا استفاده از مواد مخدر مطلوب یا نامطلوب است فراهم می کند. در مجموع برای هر فرد، عوامل اثرگذار اجتماعی و فرهنگی به عنوان تعیین کننده های با اهمیت الگوهای مصرف و سوء مصرف مواد مخدر، عمل می کنند. بنابراین به زعم محققان، زمانی که یک جامعه مفروض در نظر و قاعده بخشی به سبک مصرف مواد مخدر، زمانی که مواد مخدر را می توان مصرف کرد و یا مکانی که این مواد را می توان مصرف کرد با شکست مواجه می شود، سوء مصرف موارد اعتیاد به یک مشکل و مسئله تبدیل می شود.
مشکل سوء مصرف مواد مخدر و اعتیاد در بسیاری از جوامع کنونی محصول ناتوانی جوامع در نظم بخشی و قاعده مند کردن مصرف مواد مخدر قابل قبول است و نه در ناتوانی آن در حفظ هر گونه مصرف مواد مخدر. فرهنگ های ایتالیایی و آمریکایی نمونه بارز نیروی قواعد اجتماعی به اداره و کنترل مصرف مواد مخدر است. در این فرهنگ، نوشیدن مشروبات الکلی مجاز صرفاً به مراسم مذهبی یا میهمانی های خانوادگی محدود می شود. نوشیدن افراطی و فزاینده قویاً بازداری می شود، رفتار نوشیدن مشروبات الکلی متناسب با قواعد در مراسم خانوادگی یا عبادی مراعات می شود. بنابراین اتفاقی نیست که در این گروه فرهنگی، نرخ ابتلا به الکلیسم نسبتاً پایین است.
در شرایطی بسیاری از افراد مصرف و سوء مصرف مواد مخدر را فوراً لذت بخش و مطبوع نمی یابند. گاهی مواقع یک مصرف کننده مواد مخدر باید آموزش لازم را در هنگام مصرف تفریحی و گاه گاهی مواد مخدر کسب کند تا از آن طریق هم بتواند تأثیرات مواد مخدر را تشخیص دهد و هم بتواند این تأثیرات را به عنوان لذت بخشی و مطبوع تفسیرکند. برای مثال، مصرف کننده ای که برای اولین بار ماری جوانا یا حشیش مصرف می کند، باید اغلب توسط هم قطاران خود در مورد این که چگونه آن را مصرف کند و چگونه تأثیرات آن را بازشناسی نماید، آموزش ببیند. شاید حتی چنین افرادی نیاز داشته باشند که به آن ها گفته شود چرا مسمومیت ناشی از ماری جوانا، این چنین مطبوع و لذت بخش است. فرایند مشابهی نیز از بعد اجتماعی و شناختی در مصرف کنندگان هروئین نیز دیده می شود.
مصرف کنندگان هروئین مبتدی اغلب به وسیله مصرف کنندگان مجرب آموزش می بینند تا در انتظار چه تأثیراتی باشند و این که چرا این احساسات ناشی از مصرف هروئین، این چنین لذت بخش است. یک فرایند یادگیری شناختی و اجتماعی نیز در مورد الکل به وقوع می پیوندد. این تجربه ای کمیاب برای کسانی که اولین بار است اقدام به مصرف نوشیدنی های الکلی می کنند نیست که در اثر شرکت در یک میهمانی شبانه، نوشیدن الکل، آن چنان او را دچار ناخوشی می کند که دیگر هرگز دوباره به سراغ نوشیدن الکل نمی رود. با این حال مشروب خواران با تجربه تر به فرد مبتدی کمک می کنند تا چگونگی نوشیدن و چگونه لذت بردن از اثرات مشروبات الکلی را هم در بعد شناختی و هم در بعد اجتماعی فرا بگیرد. چنین بازخوردهایی اغلب جنبه غیررسمی دارد و از طریق منابع متعددی اعمال می شود. نتیجه این فرایند یادگیری شناختی اجتماعی این است که مشروب خواران مبتدی فرا می گیرند چگونه مشروبات الکلی بنوشند و چگونه از این تجربه لذت ببرند.