ایده آل آن است که مادران و پدران به رویکرد مشترکی برای مواجهه با این اوضاع برسند و فرزند گرفتار را به سمت ترک اعتیاد سوق دهند. والدین اما دیدگاههای متضادی درباره چگونگی پاسخگویی به اوضاع دارند.
در حالی که دیگران به راحتی از معتادان دوری می گزینند و به بهانه این که کاری از دستشان ساخته نیست از مساعدت به او تن میزنند، اما مادران در این راستا مسئولیتپذیری بینظیری ابراز داشته و در این امر متحمل هزینههای سنگین تری نسبت به پدرانی میشوند که بیشتر خسران مادی این جریان را متوجه خویش می بینند.
گاه والدین سعی میکنند به فرزندان معتاد نزدیکتر شوند، به این امید که اوضاع را بیشتر تحت کنترل داشته باشند و بتوانند اعتیاد فرزندشان را کاهش داده یا متوقف سازند و آن ها در قبال آسیب های محتمل جانبی محافظت کنند.
پدران اما ظاهراً بیشتر در محاسن این استراتژی تردید روا میدارند و عمدتاً مایل به حذف چنین فردی از خانواده برای جلوگیری از آسیب های بیشترند.
چنین اختلاف رأیی در دیدگاه ها والدین، نحوه پاسخگویی شان به مسائل را مبهم می گذارد، زیرا مادر بر توجه ویژه و پدر بر فاصلهگیری از فرد معتاد تأکید کرده و درگیری شان از این حیث مبدل به مشکلی جدید میشود که حل و درمان اعتیاد را تحتالشعاع قرار میدهد.
محتملترین سناریو میتواند فاصله گیری پدر و مادر از هم تا حد جدایی و تشکیل خانواده ای تک سرپرست یا ازدواج مجددشان باشد که این امر هم خصوصاً با اضافه شدن فرزندخواندگان به قضیه، مسائل را پیچیده تر می کند.
در نتیجه پیش بینی چنین اوضاعی معمولاً مادران ترجیح می دهند بیماری اعتیاد فرزندشان را از بقیه خانواده مخفی دارند تا از افزایش تنش جلوگیری کرده باشند. آنها مخفیانه به فرزند معتادشان پول می دهند یا اثاثیه سرقت شده توسط او را جایگزین می کنند تا آتش جنگ و دعوا بخوابد.
تلاش مادر برای میانجیگری بین این فرزند و بقیه خانواده باعث پرداختن کمترش به سایرین شده و همین امر کوشش وی برای دور هم نگه داشتن یا خوشحال نگه داشتن چنین جمعی را بی ثمر می نهد و بر اضطراب و دلسوزی هایش می افزاید.
مادران با اجرای این نقش محافظ در قبال دیگر اعضای خانواده اغلب وضعیتی نامتعادل در خود و خانه رقم میزنند، زیرا اوضاع را نزد مثلاً خواهران و برادران دیگر تصنعی جلوه داده و آن ها با احساس مواجه شدن با بی توجهی ممکن است دچار مشکلات جسمی - روانی دیگری شوند.
آگاهی سایر اعضای خانواده از پنهانکاری مادر در این زمینه، آن ها را مستعد پرداختن به انحرافاتی جدید می کند و دست کم اختلاف برانگیز می گردد. فرق گذاشتن حتی سهوی والدین میان بچه ها و دل مشغولی صرفاً ذهن شان با حل مشکل فرزند معتاد که از نظر خودشان مخفیانه و البته با صداقت کامل صورت میگیرد و ما از چشم تیزبین بقیه مخفی نیست، میتواند سایرین را متضرر کند.
اعتیاد فرزند بزرگتر مانع از رسیدگی به فرزندان کوچکتر و آن هم در زمانی میگردد که اکثراً نیازمند توجه بیشترند. حداقل این است که والدین مثلاً از وظایفی مانند سرکشی به مدرسه یا همراهی با فرزندان کوچکتر باز می مانند و این اگر زمینهساز انحراف آنان نشود، حداقل میتواند تنفر و انزجارشان از چنین وضعی را بر انگیزد.