تعداد بسیاری کلینیک و کمپ ترک اعتیاد در کشور ما وجود دارد. کلینیکها و کمپهای ترک اعتیادی که با کیفیت نازل و آموزش ناکافی به شدت مسئله ساز بوده و بسیاری از آنان برای تأمین هزینه های گزاف سر پا ماندن کلینیک ترک اعتیاد ناچار به تجویز نابجای دارو مخصوصاً متادون و بوپرنورفین خارج از پروتکل های وزارتی میشوند.
در غیاب سیستم های کارآمد کنترلی این خطر احساس میشود که جوانی با مصرف چند عدد ترامادول به مصرف دراز مدت بوپرنورفین سوق داده شود که رهایی از آن عملاً اگر نه غیرممکن اما بسیار دشوار می باشد.
توجه کنیم که بوپرنورفین به جای خود در درمان ترک هروئین بسیار کارآمد و خوب است اما نه برای سه، چهار عدد ترامادول یا یک گرم تریاک.
آیا در این وضعیت، تعدادی از این کلینیکها از هدف اصلی و مقدس خود دور نشده و به جای ترک اعتیاد تحت شرایط دشوار معتاد سازی نکردهاند و آخرین نکته این که پس زمینه روان شناختی دارد. اساس و پایه این کلینیکها یعنی شیوه درآمدزایی آن ها، پاداش دادن به معتاد ماندن و معتاد بودن است نه پاداش به پاک ماندن و پاک بودن فرد.
از کمپهای ترک اعتیاد که از هیچ پشتوانه علمی و طبی برخوردار نیستند و کرامت انسانی را زیر پا می نهند، بهتر است حرفی زده نشود. جلب و بازداشت معتادین از خیابانها در ظاهر زیبا اما پاک کردن صورت مسئله است نه حل کردن آن و همان نگرش امنیتی اول انقلاب است که بارها تجربه شده است. طرح تحول سلامت مزایای انکارناپذیر داشته و تحول بنیادی به به وجود آورده است.
مراحل برخورد جامعه با این آسیب اجتماعی را به چهار مرحله تقسیم میکنیم. انکار، هراس، گسستگی و انسجام.
در مرحله انکار جامعه وجود این آسیب را انکار می کند و به این وسیله در آرامش نسبی به سر میبرد تا این که وقوع یک فاجعه یا درز کردن یک خبر و یک آمار نگفتنی به ناگاه ما از خواب خرگوشی بیدار میکند.
افراد سالمند به یاد دارند که در دهه ۳۰ خواننده مشهوری به علت مسمومیت با مرفین تزریقی فوت کرد. این از ویژگیهای مواد افیونی است که در دوزهای بالا مرکز تنفسی را از کار می اندازد و سبب مرگ می شوند.
اما این خبر به علت معروفیت خواننده در صدر قرار گرفت و جامعه را دچار هراس کرد. همه از ضرورت مبارزه با اعتیاد گفتند و نوشتند.
تا این که آب ها از آسیاب افتاد و جامعه به مرحله انکار بازگشت. به امید آن که با نگرشی کارشناسانه و علمی این مراحل را پشت سر گذاشته وارد مرحله انسجام شویم.
تصویب قانونی در سال ۵۹ اعتیاد را جرم می شناخت، برخورد غیر علمی بوده و ماهیتی انکار گرایانه داشت.
این قانون قاچاقچی و مصرف کننده را با یک چوب می راند. بسیاری از قاچاقچیان هنگام دستگیری با به اصطلاح اعتراف اینکه مصرف کننده اند از نقص قانونی سوء استفاده و از مجازات واقعی مجازات قاچاق معاف شدند.
از دیگر سو معتادین از ترس دستگیری و زندان به کنج خانه ها خریدند و حتی آنان که انگیزه ترک اعتیاد و درمان اعتیاد داشتند نتوانستند برای درمان مراجعه کنند. قانونی که در اجرا به جز در کوتاه مدت چند سال اول سبب تشدید اعتیاد در جامعه شد و بالاخره در اقدامی معتاد را تا زمانی که در حال درمان است از پیگرد معاف کرد و به دنبال آن مراکز معتادین خود معرف در سازمان بهزیستی راه اندازی شد.