مبنای اولیه این فرض آن است که افراد معتادی که هم اکنون ما آنان را می شناسیم و در گوشه و کنار خیابان بی پناه و سرگردان برخی از آنان را در حالی که به دنبال تکه نانی می گردند و تشنه توجه فردی از روی ترحم هستند، روزی نازپرورده مادر بوده اند.
مادر به واسطه یک رابطه ناخوشایند و تیره با همسر خود، ترجیح داده است حمایتی توأم با مبالغه از فرزند خود داشته باشد.
غافل از این که چنین پندار ناآگاهانه که حال که من و همسرم زبان هم دیگر را نمی فهمیم، پس خودم را وقف بچه کنم و نگذارم آب تو دل بچه تکان بخورد، نتیجه ای را به بار خواهد آورد که هرگز تصور آن را نمی کردیم، یعنی «اعتیاد در کودک نازپرورده».
زمانی که می شنویم احتمالاً معتاد امروز، نتیجه محبت افراطی و در نهایت خیانت نا آگاهانه مادر در نادیده گرفتن کودک خود به عنوان یک انسانی که مثل هر آدم دیگری بایستی تمرین استقلال و نیز خویشتن داری و حتی محرومیت در بعضی مواقع را داشته باشد.
پدری که به دلیل بن بست در زندگی زناشویی و یا علایقش، خارج از خانواده درگیر روابط خارج از حریم زناشویی است و غافل از نیازهای عاطفی و امنیتی کودک خود شده است، چه قضاوتی می توانیم بکنیم.
همه ما دروس دوره ابتدایی را به یاد داریم که در تکریم مادر چه سروده هایی را به ما یاد می داد. مادر اسطوره صبر و تحمل، نماد محبت بی رنگ و ریا، و پاک دامنی است که آرامش و عاطفه را به یاد می آورد، حال به عنوان کانون شکل گیری یک بیماری سخت به نام اعتیاد می شود، عجب تضادی!
والدین این نوع خانواده ها نسبت به هم و نیز فرزندان نادیده انگار، غافل و طرد کننده هستند. به هیچ وجه احساس مسئولیت و تعهد نکرده و هیچ کنترلی بر رفتار فرزندانشان ندارند.
اعضاء این خانواده خود مختار، بی قید و بند به اصول و روابط خانواده و کاملاً مشغول کار خود هستند، از امور هم بی خبرند و گاه با سلام و خداحافظی و احوالپرسی بیگانه اند.
در واقع همه با هم همخانه اند. اگر از والدین این خانواده بپرسید فرزندت کجاست، در پاسخ اظهار بی اطلاعی می کنند و می گویند شاید در کوچه، شاید پشت بام، شاید خانه همسایه، نمی دانم بالاخره بر می گردد.
ویژگی فرزندان در خانواده های طرد کننده یا از هم پاشیده نالایق اجتماعی، لوس، پر توقع و طغیانگر و گستاخ، بی توجه و بی مسئولیت، عدم حس مشارکت، صمیمیت یا همکاری است.
همچنین رفتار متعارض، نا متعادل و پرخاشگر، فردگرا و بی تعهد، رشد عاطفی و اجتماعی نامناسب دارند و همیشه در معرض شدید آسیب و انحرافات اجتماعی قرار دارند. در اغلب موارد در آینده شغل های خلاف قانون و نامناسبی را برمی گزینند.
با توجه به این سبک های متفاوت متوجه می شویم بهترین سبک «خانواده مقتدر» می باشد. ولی برای این که بهترین خانواده از نظر سبک تربیتی باشیم خانواده ای مقتدر بودن کافی نیست و باید مهارت هایی داشته باشیم.
اعتیاد مرگ تدریجی و پایان تمام ویرانگی هاست. اعتیاد انتهای تمام لبخندهاست این واژه شوم نه تنها باعث مرگ احساس فرد می شود بلکه تبر بر ریشه عاطفی فرد می زند.
برای پیشگیری از انحرافات اجتماعی در فرزندان باید از محبت زیاد از حد و بی رویه به آن ها جلوگیری کنیم و آمادگی ها و مهارت های فردی را به فرزندان خود بیاموزیم. این که محبت و ابراز علاقه و صمیمیت بین والد و فرزند باید چه محدوده ای داشته باشد و کودکان خود را نازپرورده بار نیاوریم.
مطلب مهمتر این که نوع رفتار عاطفی با برنامه ریزی خاصی بنا به رشد و سن و شخصیت کودک باید صورت پذیرد، تا کودک از لحاظ عاطفی دچار مشکل نشده و در عین حال شخصیتی وابسته نداشته و رشد عاطفی مناسبی داشته باشد. چنین کودکی در دوران نوجوانی و بزرگسالی مقاومت بیشتری در برابر ابتلا به اعتیاد خواهد داشت.
قدرت تصمیم گیری و انتخاب، قدرت نه گفتن، قدرت دفاع از حریم خواسته ها و ترجیحات عقلانی خود و احساسی تصمیم نگرفتن و تسلیم نشدن در برابر اعتیاد.
قدرت مهارگری «انجام رفتارهای مردم پسندانه و کنترل تکانه ها و فرآیندهای درونی به صورت اطاعت از بزرگسال و درونی سازی ارزش های دیگران و وجدان اخلاقی» و خیلی موارد دیگر که تربیت، توانمندسازی و مصون سازی کودک در برابر اعتیاد در دوره نوجوانی و بزرگسالی را در بر می گیرد.
والدین باید در انجام امور خود استدلال گرا بوده و برای رابطه بین اعمال و رفتار خود و کودک استدلال آورده تا استدلال گرایی را به کودکان خود بیاموزند. با این کار هم یادآور نتایج رفتار خوبش می شویم و هم قوه استدلال کودک را فعال تر می کنیم.
عوامل زیادی می توانند زمینه ساز مصرف مواد مخدر و اعتیاد شوند. این عوامل به چند دسته تقسیم می شوند که به مهمترین آن ها می پردازیم.
الف: مانند فردی که در مقابل درخواست دوستانش در کشیدن سیگار یا حشیش جرات مخالفت ندارد، کنجکاوی و لذت طلبی.
ب: همچون کسی که ناراحتی اعصاب دارد و برای کاهش افسردگی خود به جای مراجعه به پزشک مصرف مواد مخدر را شروع می کند.
ج: فرد مسنی که دچار بیماری یا دردی دائمی است و به اشتباه از تریاک استفاده می کند.
د: مانند پسر جوانی که مرتب از پدرش کتک می خورد و به همین دلیل بیشتر اوقات ناراحت و خشمگین است.