هم وابســتگی وگرایــش بــرای بــروز رفتارهــای منفعــل و بیــش از انــدازه خدمتکارانـه اسـت. در بسـیاری از مواقـع، اعضـای خانـواده فـرد معتـاد، هماننـد یــک بــرده در خدمــت بیمــاری اعتیــاد قــرار گرفتــه و خــود نیــز به نوعــی بــه اعتیــاد وابســتگی پیــدا می کننــد کــه بــه ایــن حالــت هم وابســتگی گفتــه می شــود.
به بیــان دیگــر، هم وابســتگی نوعــی اعتیــاد ناخــودآگاه بــه رفتارهــای غیرمتعــارف یــک فــرد دیگــر اســت. در بیشــتر مواقــع، فــردی کــه بــه دیگــری وابسـته می شـود و زیـر کنتـرل وی قـرار می گیـرد، بـرای نیازهـا و خواسـته های شــخصی خــود اهمیــت کمتــری قائــل شــده و همــه تــلاش خــود را صــرف برآورده کــردن نیازهــای دیگــری می کنــد.
در مــورد اعتیــاد، اعضــای خانــواده فــرد معتــاد کــه بــه وی وابسـته هسـتند، گاهـی همــه تـلـاش خــود را می کننــد تــا معتاد بــودن وی را مخفــی کــرده و اعتبــار و آبــروی خانــواده را حفــظ کننــد و تصویــری از یــک فــرد کامــل و بی عیب و نقــص از خــود به نمایــش بگذارنــد. همســر و فرزنــدان فــرد معتــاد معمــولاً ســعی می کننــد کــه بــا کســی دوســت نشـده و کسـی را بـا خـود بـه خانـه نیاورنـد تـا مشـکلات ناشـی از اعتیـاد یکـی از اعضــای خانــواده مخفــی بمانــد. افــراد هم وابســته در خانــواده فــرد معتــاد به طــور ناخواســته بــه مــددکار یــا حمایت کننـده ناسـالم تبدیـل می شـوند.
حمایت کننـده ناسـالم بـه کسـی گفتـه می شــود کــه نمی خواهــد اعتیــاد فــردی را کــه برایــش عزیــز اســت بپذیــرد و بــه همین دلیــل آن را انــکار کــرده و تــلاش می کنــد تــا مشــکلات ناشــی از اعتیــاد عزیــزش را برطــرف کنــد. بــرای مثــال وظایــف و مســئولیت های فــرد معتــاد را برعهــده می گیــرد و کارهایــی کــه خــود معتــاد بایــد انجــام دهــد را برایــش انجــام می دهــد.
ایــن شــخص همــه تـلـاش خــود را بــهکار می بنــدد تــا نشــان دهــد کــه عزیــزش هیــچ مشــکلی نــدارد و بــرای این کــه دیگــران و به خصــوص افــرادی کــه بــا فــرد معتــاد ســروکار دارنــد (بــرای مثــال مســئولان مدرســه، مدیــران، همــکاران وی و ...) متوجــه اعتیــاد او نشــده و برایــش گرفتــاری ایجــاد نشــود، خرابکاری هــای او را تصحیــح کــرده و حتــی اقــدام بــه دروغ گفتــن می کنــد.
حمایت هــای ناســالمی کــه اعضــای خانــواده از فــرد معتــاد می کننــد، باعــث می شــود تــا وی راحت تــر بــه اعتیــاد خــود ادامــه دهــد. در خانواده هایــی کــه پــدر خانــواده اعتیــاد دارد، اغلــب پــس از مدتــی ســایر افــراد، به ویــژه همســر یــک همزیســتی مســالمت آمیز بــا مصرف مواد مخدر او شــکل می دهنــد کــه می توانــد عامــل تــداوم اعتیــاد باشــد. بــرای مثــال، دیگــر از فــرد معتــاد انتظـار خاصـی ندارنـد. از او خواسـته و مسـئولیتی طلـب نمی شـود، گویـی اعتیـاد او در ســکوت پذیرفتــه شــده اســت.
از فــرد معتــاد انتظــار نمــی رود کــه درآمــدی داشـته باشـد، بـه فرزندانـش محبـت کنـد، خریـدی بـرای خانـه انجـام دهـد یـا نیازهای عاطفی همسـرش را برآورده کنـد. از ایـن رو، فـرد معتـاد در یـک حالـت پوچی و بی مســئولیتی قــرار می گیــرد و بعضــاً گمــان می کنــد کــه بــودن یــا نبــودن او در زندگــی نقــش چندانــی نــدارد. بنابرایــن، ایــن افــکار بــه بی مســئولیتی اش دامــن می زنــد. نکتــه دیگــر ایــن اســت کــه فــرد معتــاد بایــد از شــبکه محیــط و افــرادی کــه در زمــان اعتیــاد بــا آن هــا در تمــاس بــوده اســت، فاصلـه بگیـرد.
هـر محرکـی، اعـم از محیـط یـا محلـه خـاص یـا دوسـتانی کـه بــا آن هــا مــواد مخدر مصــرف می کــرده اســت، می توانــد منجــر بــه لغــزش او شــود. ســومین مســئله ایــن اســت کــه فــرد معتــاد بایــد عملکــرد اجتماعــی مثبــت و سـازنده داشـته باشـد، بـه این معنـا کـه در موقعیـت و جایگاهـی قـرار گیـرد کـه احســاس مفید بــودن بــرای خــود و خانــواده اش داشــته باشــد. به طـور مثـال از او خواســته شــود فرزنــدش را بیــرون ببــرد و چنــد ســاعت بــا او بــازی کنــد یــا بــه مدرســه او بــرود. پــس نخســتین راهــکار بــرای کمــک بــه تــرک اعتیــاد فــرد، دادن مســئولیت بــه او و خواســتن مســئولیت از او به عنــوان یــک عضــو از پیکــره خانــواده و جامعــه اســت.