اطلاع از اعتیاد یکی از اعضاء خانواده، سایر اعضایش را شوکه می کند و گیجی، خشم و غم آن ها را فرامی گیرد و دشواری یافتن راهی برای مقابله با این وضع تازه اول مصیبتی است که گاه با ظهور مشکلات عمیق تر در طی زمان تشدید هم می شود.
این فرآیند معمولاً از مرحله کشف اعتیاد یکی از اعضاء شروع شده، بواسطه تلاش برای مدیریت و همزیستی با آن ادامه یافته و با جدا کردن معتاد از خانواده چه برای درمان چه برای عدم تأثیر منفی بر روال زندگی خانوادگی خاتمه می پذیرد.
این مراحل البته نه مطلق اند و نه غیر قابل تغییر، اما در هر حال مراحل مواجهه خانواده با چنین معضل خانمان سوزی را به نحو کلی نشان می دهند که ثبات و آرامش و رفاه خانواده را مخدوش می کند و در کارکردهایش اختلال می افکند.
در خانواده بودن فرد معتاد علیرغم برانگیختن خشم و قهر پدر و مادر و خواهر و برادر اما در معنا اعتماد متقابل، حفاظت، عشق، مراقبت و پشتیبانی آن ها را در دل مکنون دارد.
مع هذا کمک اعضای خانواده عمدتاً ناکارآمد است و غفلت بیشتر معتاد را دامن می زند و سوء استفاده از این وضعیت را با سوء مصرف مواد مخدر قرین می کند. معتادان نیز انتظار یا حداقل آرزوی اعتماد متقابل و محبت از سایر اعضای خانواده دارند.
استفاده از این فرصت توسط خانواده معتاد نیز مهارت و صرافت و ظرافت می خواهد، در حالی که برای بسیاری از این خانواده ها، رفتار قبل و بعد مطلع شدن شان از اعتیاد یکی از اعضا با وی فرق می کند.
در برخی از این خانواده ها اختلالات شدید و مداومی نظیر اعتیاد پدر یا طلاق مادر و زندگی با نامادری نیز وجود دارد که اصلاً معتادی جدید به چشم نمی آید.
خود معتادان تماس شان با خانواده از جمله دوره های اقامت در آن را کم می کنند و همین امر استمرار اعتیادشان را در نبود حمایت های خانوادگی می افزاید.
دوره کنترل نسبی بر استفاده از مواد می تواند از مراودات خانوادگی منتفع شود، اما به حداقل رسیدن زمان تماس با خانواده از این حیث ممکن است اثراتی منفی به جای نهد.
رشد مشکل مواد مخدر در یکی از اعضای خانواده اغلب توسط تغییرات کوچک ولیکن قابل توجه در روش، رفتار و ظاهر قابل شناسایی است. خانواده ابتدا بسیار می کوشد این تغییرات رفتاری را نادیده گیرد و به روی خود نیاورد یا به راهی دیگر بردارد و تآویل کند که این امر نیز مزمن شدن آن را موجب می شود.
تحریک پذیری و آشفتگی، غیبت ناگهانی از جمع، بی پولی دائم و نشانه هایی از این دست اما منجر به سوءظنی می شود که قابل کتمان و لاپوشانی نیست.
واکنش اولیه خانواده پس از اطلاع از اعتیاد یکی از اعضاء به احتمال زیاد هراسی مطلق در نتیجه فقدان دانش و تجربه مواجهه با این وضع است. از نظر چنین خانواده ای مثلاً فرزندشان آن قدر توان دارد که از دام اعتیاد به مواد مخدر به در آید یا خانواده از چنین ظرفیتی برای ترک اعتیاد برخوردار است.
خانواده پس خود را در حل مشکل بسیار دست بالا و اعتیاد به مواد مخدر را بسیار پیش پا افتاده می بیند، چون به هر قیمتی درصدد حل آن است و همین در تشدید معضل مؤثر می افتد.
بهترین پاسخ خانواده به اعتیاد یکی از اعضایش حمایت از او برای درمان اعتیاد و نجات او از بیماری اعتیاد است.