کارکرد هوشی مرزی اصطلاحی است که قبلاً برای توصیف افرادی با IQ در محدوده 70 تا 80 به کار می رفت اما به صورت یک طبقه تشخیصی وجود ندارد. این اصطلاح به عنوان حالتی استفاده می شود که ممکن است کانون توجه بالینی باشد اما ملاک های خاصی برای آن ارائه نشده است.
تقریباً 85 درصد موارد کم توانی ذهنی را تشکیل می دهد به طور کلی کم توانی ذهنی خفیف تا بعد از کلاس اول یا دوم که نیازهای تحصیلی افزایش می یابد، شناسایی نمی شود. این افراد تا اواخر نوجوانی اغلب تا کلاس ششم پیش می روند. علل اختصاصی کم توانی ذهنی در این گروه اغلب شناسایی نمی شود. بسیاری از بزرگسالان دچار کم توانی ذهنی خفیف با جماعت مناسب می توانند زندگی مستقلی داشته باشند و خانواده خود را اداره کنند. IQ برای این سطح کارکرد انطباقی معمولاً در محدوده 50 تا 70 است.
حدود 10 درصد موارد کم توانی ذهنی را تشکیل می دهد. اکثر کودکان دچار کم توانی ذهنی متوسط زبان را می آموزند و می توانند در اوایل کودکی به میزان کافی ارتباط برقرار کنند. این افراد از لحاظ تحصیلی دچار مشکل می شوند و اغلب نمی توانند بیش از کلاس دوم یا سوم پیش روند.
در دوران نوجوانی مشکلات اجتماع پذیری اغلب سبب انزوای این افراد می شود و حمایت فراوان اجتماعی و حرفه ای مفید خواهد بود. این افراد در دوران اجتماعی و حرفه ای مفید خواهند بود. این افراد در دوران بزرگسالی ممکن است تحت نظارت مناسب به کارکردهای بزرگسالی ممکن است تحت نظارت مناسب به کارهای بیمه ماهر بپردازند. IQ برای این سطح از کارکرد انطباقی معمولاً بین 35 تا 50 است.
حدود چهار درصد افراد دچار کم توانی ذهنی را شامل می شود. این افراد ممکن است در کودکی مهارت های ارتباطی را فراگیرند و اغلب می توانند بشمارند و کلماتی را که برای عملکرد آنها اهمیت حیاتی دارد، شناسایی کنند. در این گروه احتمال شناسایی علت کم توانی ذهنی بیش از انواع خفیف تر کم توانی ذهنی است.
این افراد در دوران بزرگسالی ممکن است بر شرایط زندگی تحت نظارت نظیر خانه های گروهی انطباقی حاصل کنند و بتوانند تکالیف مرتبط با کار را تحت نظارت انجام دهند. IQ در افراد با این سطح از کارکرد انطباقی معمولاً بین 20 تا 35 درصد است.
حدود 1 تا 2 درصد موارد کم توانی ذهنی را تشکیل می دهد. در اکثر افراد دچار کم توانی ذهنی عمیق علت کم توانی قابل شناسایی است.
اختلالات روانی که در افراد دچار کم توانی ذهنی دیده می شوند، همان هایی هستند که در افراد غیر کم توان بروز می کند، از جمله اختلالات خلقی، اسکیزوفرنیا، اختلال کم توجهی-بیش فعالی و اختلال سلوک.
میزان اختلال درخود ماندگی (اوتیسم) و اختلال نافذ رشد در افراد مبتلا به کم توانی ذهنی بسیار بالاتر است. حدود 2 تا 3 درصد افراد کم توان ذهنی واجد ملاک های تشخیص اسکیزوفرنیا هستند. این میزان چندین برابر میزان شیوع این بیماری در جمعیت کلی است.
بر اساس تحقیقات دانشگاهی بدست آمده تا 50 درصد کودکان و بالغین مبتلا به کم توانی ذهنی دچار اختلالات خلقی هستند. علایم روانی بسیار شایعی که جدا از زمینه اختلال روانی در افراد کم توان ذهنی دیده می شود عبارتند از:
بیش فعالی و میزان توجه کوتاه و رفتارهای جرح خویشتن (مانند کوبیدن سر و گاز کردن خود) و رفتارهای قالبی تکراری (تکان دادن دست به حالت بال بال زدن و راه رفتن روی انگشتان پا).
افراد کم توان ذهنی صفات و سبک های شخصیتی بخصوصی ندارند، ولی خودانگاره منفی، عزت نفس پائین، تحمل کم در برابر ناکامی، وابستگی بین فردی و رویه انعطاف ناپذیر در حل مسائل در این افراد بیشتر دیده می شود.