یک فرد معمولی وابسته به الکل دچار کاهش عمر 10 تا 15 ساله می شود و مصرف الکل سالیانه 22,000 مرگ و 2 میلیون ضایعات غیر کشنده را در بر می گیرد. اهمیت بالینی اختلالات وابسته به الکل و درک اثرات ناشی از مصرف آن در کار روانپزشکی نقش بسزایی را ایفا می کند.
مسمومیت الکلی منجر به بروز علائمی نظیر رفتارهای خشن، تحریک پذیری، احساس افسردگی می شود و به ندرت نیز توهم و هذیان را به همراه دارد.
افزایش میزان مصرف و طولانی مدت الکل میزان سازگاری شدیدی به وجود می آورد و در صورت قطع مصرف سندرم ترک برای فرد به وجود می آید. سندرم ترک منجر به بروز بی خوابی، احساس اضطراب، فعالیت بیش از حد نرمال دستگاه عصبی خود مختار می شود.
تشخیص های دیگری که معمولاً با اختلالات مرتبط با الکل همراه است عبارتند از:
یافته ها حاکی از آن است که میزان خودکشی در افراد مبتلا به اختلالات مرتبط با الکل بسیار بیشتر از جمعیت عمومی است.
نظریه های گوناگون از الکل به عنوان کاهش دهنده تنش، افزاینده احساس قدرتمند بودن، کاهش دادن آثار درد روان شناختی نام برده اند. گاهاً افراد درگیر با مشکلات مرتبط با الکل اظهار می دارند که از الکل برای کم کردن عصبانیت و مقاومت در برابر استرس های روزمره استفاده می کنند.
نظریه های روان شناختی تا حدی موافق این مشاهده است که در افراد غیر الکلی میزان کم مصرف الکل در شرایط های ناآرام و پرتنش و در پس یک روز طاقت فرسا می تواند احساس مطلوب بودن و بهبود تعامل بادیگران را به همراه داشته باشد؛ اما در میزان مصرف بالا، مخصوصاً در زمان کاهش الکل خون در بیشتر اوقات عصبانیت و تنش عضلانی به همراه می آورد. پس آثار تنش زدایی الکل بیشتر برای افراد کم مصرف اتفاق می افتد.
تقریباً 30 تا 40 درصد افراد مبتلا به اختلالات الکلی زمانی درگیر ملاک های تشخیص اختلال افسردگی اساسی می شوند و شیوع آن در زن ها بیشتر از مردان است و احتمال بروز این اختلال در بیمارانی بیشتر است که مصرف روزانه ی بیشتری دارند. در بیمارانی که اختلال مرتبط با الکل و افسردگی اساسی همزمان وجود دارد، معمولاً با دیگر اختلالات مرتبط با مواد نیز درگیر هستند و خطر اقدام به خودکشی در آنها بسیار زیاد است.
به اعتقاد بالینگران اگر بعد از 2 تا 3 هفته پرهیز از مصرف الکل نشانه های افسردگی ادامه داشت باید از داروهای ضد افسردگی برای درمان استفاده کرد.
بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک، طبق مشاهدات انجام شده دچار خطر ابتلا به اختلال مرتبط با الکل هستند، زیرا احتمال خوددرمانی در دوره های مانیا (شیدایی) توسط بیمار وجود دارد.
طبق مطالعات انجام شده افرادی که به شکل همزان به اختلال افسردگی اساسی و اختلال مرتبط با الکل دچار هستند غلظت های سوخت و ساز دوپامین و گاماآمینوبوتیریک (GABA) در مایع مغزی نخاعی (CSF) پایین تر است.
رفع اضطراب عامل دیگری برای مصرف الکل بسیاری از افراد است. با اینکه وجود همزمان اختلالات مرتبط با الکل و اختلالات خلقی به شکل نسبتاً وسیع شناخته شده، با این حال در حدود 50 درصد افراد مبتلا به اختلالات مرتبط با الکل و اختلالات خلقی دارای ملاک های تشخیصی یک اختلال اضطرابی هستند. فوبی ها و اختلال پانیک تشخیص های همزمان شایع در این بیماران هستند.
شیوع خودکشی بین بیماران مبتلا به اختلالات مرتبط با الکل بین 10 تا 15 درصد تخمین زنده شده و این در حالی است که مصرف الکل به تنهایی درصد بالایی از خودکشی ها را شامل می شود. عواملی که در خودکشی بیماران مبتلا به اختلالات الکلی نقش بسزایی داشته می توان از سیستم ضعیف حمایت روانی – اجتماعی، وجود دوره افسردگی اساسی، وجود یک اختلال طبی جدید همزمان با بیکاری و تنها زندگی کردن نام برد.
جذب الکل تقریباً 10 درصد از معده و باقی مانده از طریق روده کوچک صورت می گیرد. الکل در خون با شکم خالی سریع تر و با شکم پر کند تر جذب می شود. اوج غلظت الکل در خون بین 20 تا 90 دقیقه حاصل می شود. جذب با مشروب هایی که دارای الکل 15 تا 30 درصد هستند سریعتر است.
زمان مصرف نیز در کاهش یا افزایش غلظت خون نقش دارد. در صورتی که مصرف سریع در زمان کوتاه، زمان رسیدن به اوج غلظت خونی را کاهش می دهد و مصرف تدریجی زمان رسیدن به اوج غلظت خونی را افزایش می دهد. بدن در زمان مقابله با هجوم الکل از برخی ابزارهای دفاعی که به آن مجهز است استفاده می کند.
به عنوان مثال اگر غلظت الکل در معده بسیار بالا برود موکوس ترشح می شود و دریچه پیور بسته می شود این روند جذب را کند کرده و مانع ورود الکل به روده کوچک می شود. در این حال مقدار زیادی الکل به شکل جذب نشده در معده باقی می ماند که اسپاسم پیلور اغلب موجب تهوع و استفراغ می شود.
الکل پس از جذب وارد جریان خون می شود و در تمام بافت ها پخش می شود و بافت های دارای آب بیشتر، مقدار زیادتری الکل دریافت می کنند. زمانی که غلظت الکل در خون در حال افزایش است آثار مسمومیت بیشتر است به همین علت سرعت جذب رابطه مستقیمی با واکنش های مسمومیت (مستی) دارد.
اثرات رفتاری، هنگامی که غلظت الکل خون 05/0 درصد باشد، تفکر، قضاوت، مهارها ضعیف شده و گاهی مختل می شد و همچنین اعمال حرکتی اداری در غلظت 1/0 درصد به شکل بارزی ناشیانه می شود. در حدود 2/0 درصد عملکرد تمام ناحیه حرکتی مغز به طور چشمگیری تضعیف می شود و بخش هایی از مغز نیز که هیجان را کنترل می کند تحت تأثیر قرار می گیرد.
در 3/0 درصد شخص معمولاً دچار اغتشاش شعور است و حالت بهت پیدا می کند و در 4/0 تا 5/0 درصد فرد به حالت اغماء فرو می رود. در غلظت های بالاتر مراکز ابتدایی مغز که تنفس و ضربان قلب را کنترل می کند تحت تأثیر قرار می گیرد و مرگ به دلیل ضعف سیستم تنفس یا آسپیراسیون مواد استفراغی عارض می شود. با این حال افرادی که سابقه سوء مصرف الکل به مدت طولانی دارند در مقایسه با افرادی که الکل مصرف نکرده اند می توانند غلظت بسیار بالایی از الکل را تحمل کنند و به دلیل وجود تحمل، به اشتباه تصور می شود که کمتر از حد واقعی دچار مسمومیت هستند.
اثرات الکل بر خواب، با اینکه مصرف الکل موجب آسان به خواب رفتن و کاهش خواب REM می شود اما اثرات نامطلوبی بر ساختار خواب می گذارد و خواب منقطع، بیدار شدن های پیاپی و طولانی تر را به همراه دارد.
الگوهای مصرف الکل معمولاً با رفتارهای خاصی همراهند که عبارتند از: ناتوانی برای قطع مصرف یا کاهش آن ، تلاش مکرر برای کنترل یا کاهش افراط در مصرف الکل از طریق محدود کردن و منع موقت مصرف الکل به اوقات خاصی از روز، مستی مستمر و تمام طول روز حداقل به مدت 2 روز، دوره های فراموشی برای رویدادهای که در حالت مستی اتفاق افتاده ، ادامه مصرف الکل با وجود اختلال جسمی جدی که فرد می داند مصرف الکل آن را تشدید می کند.
بعلاوه افراد دچار وابستگی و سوء مصرف الکل به علت مصرف الکل دچار اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی هستند و رفتارهای نظیر خشونت در حالت مستی، غیبت از کار، از دست دادن شغل، مشکلات قانونی، مشاجره و اختلاف با اعضای خانواده و دوستان به علت افراط در مصرف الکل. در حال حاضر میزان وابستگی به الکل 5 درصد است. وابستگی به الکل به 2 نوع B , A تقسیم شده است.
در وابستگی به الکل نوع A شروع اختلال دیررس، وابستگی نسبتاً خفیف و مشکلات مرتبط با الکل ناچیز، آسیب روانی جزئی، عوامل خطرساز معدود کودکی است.
مشخصه وابستگی به الکل نوع B وابستگی شدید، شروع مشکلات مرتبط با الکل زودرس، آسیب های قابل توجه وعوامل خطر ساز فراوان دوران کودکی.
طبق نتایج به دست آمده توسط محققین افراد مبتلا به وابستگی الکلی نوع A معمولاً به روان درمانی های تعاملی پاسخ می دهند در حالیکه افراد مبتلا به وابستگی نوع B معمولا به آموزش مهارت های مقابله پاسخ بهتری می دهند.
ترک الکل حتی در صورت عدم بروز دلیریوم مساله ای جدی بوده و تشنج و پیش فعالی دستگاه خود مختار را به همراه دارد. شرایطی که می تواند زمینه ساز علائم ترک باشد و یا به شدت آنها بیفزاید عبارتند از خستگی، سوء تغذیه، بیماری جسمی و افسردگی است.
ملاک های تشخیصی سندرم ترک الکل مستلزم قطع مصرف یا کاهش مصرف الکل و وجودنشانه های خاص جسمی یا عصبی می باشد و حتی این امکان وجود دارد که تشخیص را با عبارت «همراه با آشفتگی ادراکی» مشخص کنیم.
نشانه کلاسیک ترک الکل رعشه است که هر چند امکان دارد که نشانه های سایکوتیک و ادراکی (هذیان ها و توهم) حملات تشنجی و نشانه های دلیریوم ترک الکل را نیز در بر بگیرد.
رعشه (لرزش) بین 6 تا 8 ساعت پس از قطع مصرف الکل ظاهر می شود،علائم ادراکی و سایکوتیک بین 8 تا 12 ساعت و حملات تشنج بین 12 تا 24 ساعت و دلیریوم ترک الکل ظرف 72 ساعت بعد از قطع مصرف شروع می شود.
سایر علائم ترک الکل عبارتند از تحریک پذیری کلی، تهوع و استفراغ، اضطراب، برانگیختگی، تعریق و برافروختگی صورت تاکی کاردی و بالا رفتن خفیف فشار خون و گشادی مردمک چشم است.
خصوصیت اصلی اختلال نسیانی پایدار ناشی از الکل، اختلال در حافظه کوتاه مدت است که در اثر مصرف طولانی مدت و افراطی الکل به وجود می آید. این اختلال در افراد زیر 35 سال به ندرت مشاهده می شود زیرا معمولاً در اشخاصی بروز می کند که مصرف افراطی الکل آنها سال های متمادی صورت گرفته است.
درمان فرد الکلی از 3 مرحله مداخله، سم زدایی و بازپروری تشکیل می شود که در ابتدا بیمار دچار سوء مصرف یا وابستگی به الکل پس از درمان فوریت های طبی، باید با واقعیت اختلال مواجه شود (مداخله) در صورت نیاز سم زدایی شود و بازپروری را شروع کند.
مداخله فرایندی است که با هدف افزایش انگیزه درمان و تداوم پرهیز انجام می شود؛ هدف از مرحله مداخله که رویارویی نیز نامیده می شود در زمینه غلبه بر حس انکار و کمک به بیمار برای شناختن پیامدهای نامطلوبی است که احتمالا در صورت عدم درمان بروز خواهند کرد.
این مرحله تماس متقاعد ساختن بیمار در پذیرش مسئولیت اعمالش و آگاه ساختن وی نسبت به تخریب های مهمی که مصرف الکل در زندگیش ایجاد کرده است. لازم است در مورد اکثر افراد الکلی به طور دائم نقش الکل در بروز هر بحرانی پیش رو یادآوری شود تا این که بیمار به طور جدی از پرهیز به عنوان گزینه ای طولانی مدت یاد کند.
درابتدا هنگام قطع مصرف افراد وابسته به الکل علائم نسبتاً خفیفی وجود دارد. نخستین مرحله سم زدایی، معاینه جسمی کامل است. اگر بیمار از نظر سلامت جسمی در وضعیت خوبی باشد، تغذیه خوبی داشته باشد و از حمایت اجتماعی مناسبی بر خوردار باشد سندرم افسردگی ترک خفیف خواهد بود.
مرحله دوم سم زدایی عبارت است از استراحت، تغذیه کافی، ویتامین های مختلف در خصوص انواع حاوی ویتامین وانواع درمانهای تخصصی طبی ودارویی جهت پیشگیری ازخطرات وعوارض قطع مصرف می باشد.
بازپروری در بیماران شامل 3 بخش است:
1) تلاش های مداوم برای افزایش انگیزه ترک و حفظ آن در حد بالا
2) کمک به بیمار برای سازکاری مجدد با شیوه زندگی به دور از الکل
3) پیشگیری از عود در طول این مراحل باید مرتباً اهمیت درمان به بیمار خاطر نشان شود چرا که این مراحل در جریان بحران های زندگی و سندرم های حاد ترک انجام می شوند.
فرایند درمان عبارت است از مداخله، بهبود کارکرد روانی و جسمی، تقویت انگیزه رجوع به خانواده و ارائه مراقبت پزشکی وبستری در 2 تا 4 هفته اول به عنوان دوره ویژه کمک رسانی به بیمار، پس از این اقدامات حداقل 3 تا 6 ماه مراقبت سرپایی با فواصل بیشتر ضروری است.
مراقبت سرپایی شامل ترکیبی از مشاوره انفرادی و گروهی، درمان های دارویی کاهش وسوسه واصلاح وضعیت روانی ، دوری از داروهای روان گردان و شرکت در گروه های روانشناختی وخودیار است.
کلینیک ترک اعتیاد دی با بیش از 20 سال سابقه در زمینه ترک اعتیاد الکل و سایر مواد مخدر بصورت شبانه روزی خدمات بستری و درمان را به هموطنان عزیز ارایه می نماید. کادر درمانی متخصص شامل متخصص روانپزشکی، روانشناس، پرستار و مشاوران این مرکز با استفاده از روش های نوین ترک اعتیاد و جلسات مشاوره و رواندرمانی، خدمات متمایزی را نسبت به سایر مراکز درمان اعتیاد فراهم آورده است.