در جامعه ما این موضوع که ترک سیگار بسیار دشوار است به صورت یک حقیقت پذیرفته شده در آمده است. حتی کتابهایی که به منظور رهایی افراد سیگاری نوشته شده است، معمولاً با بیان دشواریها آغاز میشوند. حقیقت این است که ترک سیگار به طرز عجیبی آسان است. میتوان تصور کرد که شما چقدر به صحت این گفته شک دارید، اما خوب به آن فکر کنید. دویدن مسافتی به طور یک و نیم کیلومتر در مدت کمتر از ۴ دقیقه کار دشواری است. شاید برای این کار مجبور شوید سالها تمرینهای شدید و سنگین انجام دهید و حتی پس از آن هم از لحاظ جسمی قادر به انجام آن نباشید. بیشتر موفقیتهای ما به ذهنمان مربوط می شود.
آن چه که برای ترک سیگار لازم است، سیگار نکشیدن است. هیچ کس نمی تواند شما را وادار به کشیدن سیگار کند. دخانیات مانند غذا و نوشیدنی نیست که برای ادامه زندگی به آن احتیاج داشته باشید، بنابراین چرا باید کنار گذاشتن آن کار مشکلی باشد. در واقع کار مشکلی نیست و این خود فرد سیگاری است که با استفاده از قدرت اراده آن را مشکل میکند. روش ارادی ترک سیگار روشی است که در آن فرد سیگاری وادار می شود احساس کند به نوعی خود را قربانی کرده است.
ما هیچ وقت قصد نمی کنیم که سیگاری بشویم. ابتدا چند نخ سیگار را امتحان می کنیم و چون طعم خیلی بدی دارد متقاعد می شویم که هر وقت بخواهیم می توانیم آن را ترک کنیم. در حقیقت اولین سیگارها را با اراده خود می کشیم و اغلب در مهمانیهای دوستانه این مسئله شروع میشود. تا به خود می آییم، می بینیم هر وقت که هوس می کنیم سیگار می کشیم و این امر به سرگرمی روزمره تبدیل شده است.
بخشی از زندگی مان صرف سیگار کشیدن میشود، همیشه مواظب هستیم که بدون سیگار نمانیم. فکر می کنیم مهمانی ها و غذا خوردن با سیگار دلچسب تر است و سیگار فشار روحی را از بین میبرد. در حقیقت سیگار نه مهمانی و غذا را دلچسب تر می کند و نه فشار روحی را از بین میبرد. معمولاً مدت زمان زیادی طول میکشد تا متوجه میشویم که واقعاً در دام سیگار گرفتار شده ایم زیرا وقتی از اول سیگار لذت نبردیم دچار این توهم میشویم که هیچ وقت معتاد نمی شویم و به خاطر لذت بردن سیگار می کشیم و نه اعتیاد.
معمولاً زمانی سعی میکنیم سیگار را ترک کنیم که به مشکلی برمیخوریم. در بیشتر مواقع، اولین تلاشها برای ترک سیگار در روزهای نخست آغاز میشود و معمولاً ناشی از مشکل مالی یا سلامتی است. دلیلش هر چه که باشد، پول یا حفظ سلامت، فرد سیگاری همیشه منتظر یک موقعیت پر تنش در زمان ترک سیگار است. زیرا به محض کنار گذاشتن سیگار، بدن ما نیکوتین طلب می کند و باید سیر شود. پس فرد سیگاری تمایل دارد یک نخ سیگار بکشد و از آن جایی که نمیتواند سیگار بکشد آشفته می شود. چیزی که سابقاً باعث رفع استرس می شد حالا در دسترس نیست و بنابراین فاجعه چند برابر می شود. نتیجهای که از این شکنجه حاصل میشود تسلیم شدن است. این وضعیت ما را از پا در میآورد یا صبر می کنیم تا استرس از زندگیمان بیرون برود، بعد شروع میکنیم.
البته زمان مناسب برای ترک دخانیات هیچ وقت فرار نمی رسد، چرا که زندگی اکثر ما هر روز پر تنش تر می شود. البته زندگی یک فرد سیگاری هرگز نمیتواند کم تنش باشد چون این خود سیگار است که تنش را به وجود میآورد. با بالا رفتن میزان مصرف نیکوتین، فرد سیگاری آشفته تر می گردد و توهم وابستگی اش به سیگار قویتر میشود. در حقیقت، این تصور که زندگی انسان ها روز به روز پر تنش تر میشود یک خیال باطل است و این خود سیگار است که باعث ایجاد تنش می شود.