عبارت است از الگوی نافذ زیر پا نهادن حقوق دیگران. این اختلال در مقایسه با دیگر انواع اختلالات شخصیت برای جامعه، مسئلهساز ترین است. چرا که ناسازگاری با مواضع اجتماعی و درگیری با قانون از ویژگیهای آن است.
کلاهبرداری، فریبکاری، دروغگویی، جعل اسناد و استفاده از نام های جعلی برای این افراد عادی است. آنان به ناگهان کنترل خود را از دست میدهند و رفتارهای پرخاشگرانه حتی نسبت به نزدیک ترین کسان خود نشان می دهند. ضربه و شتم پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر و باجخواهی از آنان به وفور دیده میشود. این افراد نسبت به ایمنی خود و دیگران احساس مسئولیت نمیکنند چرا که نسبت به هیچ کس و هیچ چیز مسئولیت نمیشناسند.
رانندگی با سرعت های بالا، چپ کردن اتومبیل، رانندگی بدون گواهینامه محتمل است. این افراد گویی «وجدان» ندارند. هرگز احساس ندامت و پشیمانی نمی کنند و از گذشته خود عبرت نمیگیرند. میزان شیوع این اختلال دو درصد تا سه درصد گزارش شده است. میزان شیوع آن در بین زندانیان تا ۷۵ درصد میرسد. حدود ۵۰ درصد افراد وابسته به مواد مخدر اختلال شخصیت دارند که عمدتاً اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند.
عبارت است از، احساس نیاز عمیق برای مورد حمایت و مراقبت قرار گرفتن که به رفتار دنباله روانه و وابستگی منجر میشود. این بیماران گویی به پیچک یا گل نیلوفری میمانند که به تنهایی توان رشد و بالا رفتن ندارند و باید به دیگران تکیه کنند. این افراد آنقدر به رفتار وابستگی خو گرفتهاند که ممکن است سال ها تحقیر و توهین و پرخاشگری یک دوست یا همسر را تحمل کنند اما حاضر به جدایی از از نباشند. به این معنا که حاضرند بهای وابستگی، به هر نوع خفت و خواری تن دهند. میزان شیوع این اختلال حدود ۶ درصد است. ۲.۵ درصد در بین اختلالات شخصیت. فرهنگ روان شناسی اختلال شخصیت نابالیده را چنین وصف میکند: «یک آشفتگی صفات شخصیتی مشخص با ناتوانی برای تحمل ناکامی یا استرس و فقدان کنترل هیجانی».
در مواجهه با استرس، پسرفت به رفتار کودکان نظیر انگشت مکیدن، لب ورچیدن یا حملات کج خلقی، به آن شخصیت کودکانه هم گفته میشود. این افراد در شرایط تحت فشار و استرس، به دوران کودکی و رفتار کودکان رجعت می کنند.
مجموعه صفاتی که تحت عنوان نابالیده و ناپخته مورد بحث قرار قرار میگیرد شاید نقطه مقابل مهارتهای زندگی باشد.
بنابراین می توان گفت افرادی که در کسب مهارتهای زندگی ناکام هستند واجد صفات شخصیتی ناپخته اند نظیر ناتوانی از برخورد گرم و صمیمی با انسان های دیگر، ناتوانی از دوست یابی و دوست شدن، ناتوانی از برقراری و حفظ رابطه گرم و انسانی با افراد دیگر، انزوا و تنهایی کاهش اعتماد به نفس را در پی دارد که خود از یک فقدان دیگر خبر می دهد، از نبود مهارت عزت نفس! خود را ارزشمند نشمردن! احساس حقارت! نداشتن توان دفاع از حق خود یا روی پای خود ایستادن و بر حق خود پافشاری کردن.
می رسیم به فقدان یک مهارت دیگر، یعنی مهارت پرهیز از خشونت و رفتار قاطعانه. رفتار قاطعانه به معنی رفتار خشن نیست. رفتار قاطعانه یعنی این که من خوبم تو خوبی بنابراین من با آرامش و متانت اما قاطعانه و با خونسردی از حق خود دفاع می کنم.
باز در این زنجیره به ناتوانی از حل مسئله میرسیم. فرد تنها و منزوی و با احساس حقارت معمولاً در برخورد با مشکلات، توان برخورد منطقی با مسئله را ندارد. با مسائل به صورت احساسی برخورد می کند مانند گریه کردن، داد و بیداد کردن، دست به دامن شدن و ...، رفتار وی منطقی و در جهت حل مسئله نیست.
توانایی حل مسئله یعنی این که در برخورد با یک مشکل نشستن و فکر کردن، فهرستی از راه حل های احتمالی تهیه کردن، آن ها را به ترتیب اهمیت و قابل اجرا بودن مرتب کردن و آنگاه شروع اجرا از ردیف شماره ۱ بازگردیم به عدم تحمل و ناکامی!
در برخورد با کوچک ترین ناکامی، مأیوس شدن و برخوردهای غیرمنطقی کردن (پناه بردن به مواد مخدر، خودزنی، اقدام به خودکشی و غیره). انسان بالیده میداند که مشکلات میتواند سکویی برای پیروزی باشد. میداند باید خونسردانه شکست را تحمل کند. علل و عوامل شکست را بجوید و در رفع آن ها بکوشد.
هر کدام از اختلالاتی که توضیح داده شد، به تنهایی می تواند زمینه و بستر اعتیاد به مواد مخدر را فراهم سازد. اکثر افراد مصرف کننده مواد افیونی از حداقل دو یا چند اختلال رنج می برند که برای درمان اعتیاد به انواع مواد مخدر مانند الکل، حشیش، شیشه، هروئین و ... ریشه یابی و درمان این اختلالات الزامی می باشد.