زندگی اجتماعی همواره تحت حاکمیت مقرراتی معین و همچنین هنجارهای اجتماعی قرار دارد. اگر انسانها از قواعد مشخصی که انواع رفتار را به عنوان رفتارهای مناسب و رفتارهای نامناسب طبقهبندی میکنند، پیروی نکنند هم فعالیت هایشان و هم جامعه دستخوش هرج و مرج میشود. از طرف دیگر زندگی اجتماعی با پدیدههای اجتماعی نمود پیدا میکند.
پدیدههای اجتماعی همان واقعیتهایی هستند که جزء لاینفک زندگی اجتماعی بشر محسوب میشوند. اکنون اگر بعضی از این پدیدهها در وضعیتی باشند که از سوی جامعه، منفی تلقی گردند، این امکان وجود دارد که در حیات اجتماعی اثر نامطلوبی بر جای گذاشته و یا آن را تهدید کنند. البته ذکر این نکته ضروری است که اگر در یک جامعه، پدیدهای منفی تلقی گردد لزوماً در جوامع دیگر منفی نیست. به عبارت دیگر منفی یا مثبت تلقی کردن پدیدههای اجتماعی در تمامی جوامع مختلف یکسان نیست و شاید تعداد کمی از این پدیدهها در تمام یا اغلب جوامع همراه با تلقین منفی باشد. در پنین اوضاعی گرایش جوانان به مصرف مواد مخدر بیشتر می شود.
در یک جامعه خاص نیز پدیدهها ممکن است در میان گروهها یا افراد مختلف، یکسان تلقی نشوند. در این میان تلقی رهبران سیاسی جامعه، فراتر از یک تلقی فردی بوده و به مقدار زیادی در روند حیات جامعه تأثیر دارد. اعتیاد به مواد مخدر از جمله مباحثی است که در جهان امروز بسیار مورد تحلیل و بررسی است. پدیدهای که بیش از پیش نسل امروز و فردا را تهدید کرده و آنها را به سوی نابودی میکشاند. هر روز کنفرانسهایی با شرکت تعدادی از صاحب نظران حوزه روانشناسی، جرمشناسی، جامعهشناسی و ... تشکیل میشود و این سمینارها و کنفرانسها در پی از میان بردن این درد بیدرمان هستند اما از آن جا که به شناخت زمینههای اعتیاد به انواه مواد مخدر نمیپردازند، اغلب روشهایی که برای درمان اعتیاد پیشنهاد میکنند، این درد را درمان نمیکند. بنابراین هر روز بر تعداد معتادین ایران و جهان اضافه میشود.
افسردگی مرضی به قدری شایع است که سرماخوردگی روانپزشکی لقب گرفته است. در هر مقطع معینی از زمان، پانزده الی بیست درصد بزرگسالان، در سطح قابل توجهی، از نشانههای افسردگی رنج میبرند و حداقل دوازده درصد به میزانی از افسردگی که آنها را در مرحلهای از زندگی به سمت درمان بکشاند، مبتلا هستند و حدس زده میشود که حدود هفتاد و پنج درصد موارد بستری در بیمارستانهای روانی را موارد مربوط به افسردگی تشکیل میدهند. به دلایلی که هنوز روشن نیست در جوامع صنعتی غرب، افسردگی در بین زنان، تقریباً دو برابر مردهاست. بعید به نظر میرسد که فقط یک عامل بتواند وقوع افسردگی را تبیین کند، بلکه افسردگی از تعامل بین چندین عامل مختلف، حاصل میشود.
نشان داده شده است که شروع و سیر افسردگی به متغیرهای مختلف زیست شناختی، سابقه بیماری، محیطی و روانی اجتماعی مربوط میشود. از میان این متغیرها میتوان به مواردی همچون اختلال در کارکرد ناقلهای عصبی، سابقه افسردگی یا الکلیسم در خانواده، از دست دادن والدین در دوران کودکی و یا مورد بی توجهی آنان قرار گرفتن، رویدادهای منفی اخیر در زندگی، داشتن همسر عیب جو و یا متخاصم، فقدان ارتباطی نزدیک و اطمینان بخش، فقدان حمایت اجتماعی مناسب و فقدان دراز مدت احساس ارزشمندی، اشاره کرد. بیماران افسرده برای این که بتوانند از افسردگی خود فرار کنند و یا به عبارت دیگر برای این که بتوانند حال خود را خوب کنند به مصرف مشروبات الکلی، سیگار و انواع مواد مخدر دیگر روی می آورند. متأسفانه آمارها نشان داده اند که بیماران افسرده ای که درگیر سوء مصرف مواد مخدر و الکل می شوند، اکثراً به بن بست می رسند و خودکشی می کنند.