هیچ دلیل مشخصی برای اعتیاد به الکل وجود ندارد. در حقیقت، دهها عامل خطر وجود دارند که میتوانند در ایجاد اعتیاد به الکل نقش داشته باشند. این عوامل خطر در هر فرد متفاوت هستند و ممکن است در برخی افراد منجر به اختلالات مصرف الکل شوند، در حالی که در برخی دیگر چنین مشکلی ایجاد نکنند.
عوامل داخلی و خارجی هر دو در شکلگیری اعتیاد به الکل مؤثر هستند. عوامل درونی شامل ژنتیک، وضعیت روانی، شخصیت، انتخابهای فردی و سابقه مصرف الکل میشوند. عوامل بیرونی نیز خانواده، محیط، مذهب، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی، سن، تحصیلات و وضعیت شغلی را در بر میگیرند.
با توجه به تعداد زیاد عواملی که میتوانند بر ایجاد اعتیاد به الکل تأثیر بگذارند، پیشبینی دقیق اینکه آیا فردی به این اعتیاد مبتلا خواهد شد یا نه، عملاً غیرممکن است. اگرچه شروع یا عدم شروع نوشیدن مشروبات الکلی یک انتخاب شخصی است، تحقیقات نشان میدهند که پس از شروع نوشیدن، ایجاد اعتیاد به الکل تا حد زیادی خارج از کنترل فرد است. همچنین، هیچ عامل یا گروهی از عوامل به تنهایی تعیینکننده این نیستند که کسی به الکل معتاد شود یا نه.
برخی شرایط روانی میتوانند احتمال ابتلا به اعتیاد به الکل را افزایش دهند. افرادی که از افسردگی، اختلال دوقطبی و اضطراب اجتماعی رنج میبرند، بیشتر در معرض این خطر هستند. بیش از 40 درصد از مبتلایان به اختلال دوقطبی و حدود 20 درصد از مبتلایان به افسردگی از الکل سوءاستفاده میکنند یا به آن وابسته هستند.
بسیاری از افراد مبتلا به بیماریهای روانی از الکل به عنوان روشی برای مقابله با علائم خود استفاده میکنند. به عنوان مثال، برخی از مبتلایان به اسکیزوفرنی معتقدند که الکل صداها را در سرشان آرام میکند و برخی از مبتلایان به افسردگی ادعا میکنند که الکل خلقوخوی آنها را بهبود میبخشد.
این مسئله به ویژه در افرادی که بیماریشان تشخیص داده نشده و یا داروهایشان عوارض جانبی ناخوشایندی دارد، شایع است. همچنین، بسیاری از اختلالات روانی توانایی فرد را برای درک واقعیت مصرف الکل و تشخیص خطرات و علائم هشداردهنده کاهش میدهند.
برخی از شخصیتها بیشتر از دیگران به اعتیاد به الکل مبتلا میشوند. افرادی که تمایل به دنبال کردن یا نادیده گرفتن خطر دارند، بیشتر درگیر مصرف الکل میشوند. عوامل شخصیتی پیچیده هستند و با یکدیگر تعامل دارند. به طور مثال افراد خجالتی ممکن است برای کاهش ناراحتی اجتماعی به الکل روی آورد. همچنین، انتظارات فرد از اثرات الکل نقش مهمی دارد، کسانی که انتظارات مثبتی دارند، بیشتر در معرض ابتلا به الکلیسم هستند.
در موضوع اعتیاد به الکل، انتخاب شخصی نیز نقش دارد. کسی که تصمیم میگیرد هرگز مشروبات الکلی مصرف نکند، به الکل معتاد نمیشود. همچنین، افرادی که از موقعیتهایی که در آنها الکل مصرف میشود اجتناب میکنند، کمتر به الکلیسم دچار میشوند. با این حال، پس از شروع نوشیدن، تأثیر انتخاب شخصی در مقایسه با عوامل دیگر کمتر میشود.
سابقه مصرف الکل یک فرد به شدت بر احتمال ابتلا به اعتیاد به الکل تأثیر میگذارد. افرادی که مدت زمان طولانیتری الکل مصرف کردهاند یا مقدار بیشتری الکل نوشیدهاند، بیشتر در معرض ابتلا به الکلیسم هستند. مصرف الکل مغز را به میل و وابستگی به الکل دوباره سیمکشی میکند و این اثرات تجمعی هستند.
مطالعات نشان میدهند که ژنتیک بیشترین تأثیر را بر احتمال ابتلا به الکلیسم دارد. فرزندان بیولوژیکی الکلیها، چه توسط الکلیها و چه غیر الکلیها بزرگ شوند، بیشتر در معرض خطر هستند. در مقابل، فرزندان غیربیولوژیکی الکلیها که توسط الکلیها بزرگ شدهاند، کمتر احتمال دارد الکلی شوند.
ژنتیک اعتیاد به الکل پیچیده است و شامل تعامل بسیاری از ژنها میشود. حداقل 51 ژن مرتبط با اعتیاد به الکل شناسایی شدهاند. ژنتیک بر جنبههای مختلفی از اعتیاد به الکل تأثیر میگذارد، از جمله سرعت متابولیسم الکل، شدت خماری، احساس فرد نسبت به الکل، تمایل به رفتارهای مخاطرهآمیز و احتمال ترک یا ادامه مصرف الکل.
به جز ژنتیک، زندگی خانوادگی نیز نقش مهمی در احتمال ابتلا به اعتیاد به الکل دارد. افرادی که در خانوادههایی بزرگ میشوند که مصرف مشروبات الکلی در آن رایج است و یا تشویق میشود، بیشتر در معرض خطر هستند. در این خانوادهها، مصرف الکل عادی، جذاب و از نظر اجتماعی قابل قبول و مورد انتظار است.
عوامل اجتماعی و فرهنگی نقش مهمی در اعتیاد به الکل دارند. در جوامعی که نوشیدن الکل پذیرفته شده یا تشویق میشود، احتمال بروز اختلالات سوءمصرف الکل بیشتر است.
سن افراد تأثیر زیادی بر احتمال سوءمصرف الکل دارد. افراد در اوایل تا اواسط دهه بیست سالگی بیشترین احتمال سوءمصرف الکل را دارند. هر چه فرد در سنین جوانتری مصرف الکل را شروع کند، احتمال ابتلای او به الکلیسم در آینده بیشتر است، به ویژه اگر قبل از ۱۵ سالگی شروع به نوشیدن کند.
افراد شاغل در برخی مشاغل، به ویژه مشاغل پر استرس و پرخطر، بیشتر در معرض اعتیاد به الکل هستند. این موضوع در مشاغلی که جوانان در آنها بیشتر حضور دارند نیز صدق میکند. به طور کلی، نوع اشتغال بر مصرف الکل تأثیر میگذارد.
عوامل خطر خاصی که میتوانند منجر به اعتیاد به الکل شوند عبارتنداز:
این عوامل خطر میتوانند بر درمان و احتمال عود تأثیر بگذارند.
اولین مرحله بهبودی از اعتیاد به الکل، سمزدایی یا پاکسازی بدن از تمام آثار فیزیکی الکل است. افرادی که برای مدت طولانی به شدت الکل مصرف کردهاند، به آن وابسته شدهاند، به این معنی که بدن آنها بدون الکل به طور طبیعی عمل نمیکند. دوره سمزدایی الکل بسیار مهم و همچنین خطرناک است. الکل یکی از معدود موادی است که علائم ترک آن میتواند کشنده باشد. به همین دلیل، نظارت پزشکی در طول سمزدایی ضروری است.
غلبه بر اعتیاد به الکل باید تحت نظارت متخصصان در یک کلینیک ترک اعتیاد انجام شود. بیمارانی که خود درمانی میکنند، ممکن است بیشتر به خود آسیب برسانند تا اینکه از درمان بهرهمند شوند.
مهم نیست که چه تعداد عوامل خطر در زندگی یک فرد الکلی وجود دارد، درمان همچنان امکانپذیر است. بسیار مهم است که به یاد داشته باشید هیچ عامل خطری تعیینکننده نیست و گذشته شما، آینده را تعیین نمیکند. ارائهدهندگان درمان سالها تجربه در کار با معتادان به الکل از همه طبقات اجتماعی و با انواع عوامل خطر دارند.