طبق نظریه جلینک، اختلال الکلیسم به پنج دسته متفاوت تقسیم شده است که عبارتند از:
وابستگی مستمر و صرفاً روانی به نوشیدن الکل توصیف میشود. از الکل و اثراتش به منظور تسکین ناراحتیهای جسمانی و عاطفی استفاده میشود (بدون از دست دادن کنترل و بدون بروز نشانههای وابستگی جسمانی).
مشابه نوع آلفا است، اما شخص با نوشیدن مداوم الکل و افزایش مقدار آن با اختلالات فیزیولوژیکی چون زخم معده، زخم اثنی عشر، بیماریهای کبدی، قلبی و عروقی مواجه میشود. در این مرحله، بیمار با تضعیف روانی جدی مواجه نمیشود.
الکلیسمی است حاد که شخص با دو پدیده تحمل (کاهش تأثیر با تکرار مصرف) و وابستگی (جسمانی و روانی) مواجه میشود. این نوع الکلیسم در ایالات متحده آمریکا شایع تر است، یعنی این افراد وقتی شروع به نوشیدن الکل می کنند توانایی قطع کردن آن را ندارند.
در این نوع الکلیسم، شخص میتواند دورههایی را به علت به مخاطره افتادن تندرستی یا بروز اختلال حافظه از نوشیدن پرهیز کند. همچنین، با افزایش تحمل و در زمان قطع الکل علائم محرومیت سریع در فرد ظاهر میشود.
الکلیسمی است مزمن که شخص مبتلا با پدیده تحمل، ترک و ناتوانی در پرهیز مواجه می شود. در این نوع الکلیسم، شخص مدام در حال نوشیدن است و به عدم توانایی در پرهیز از نوشیدن، حتی برای زمانی کوتاه مبتلا است. این نوع الکلیسم در کشورهای شراب خیز اروپایی چون فرانسه دیده می شود.
الکلیسمی است که با الگویی از باده گساری افراطی با دفعات می خوری شدید که در طی آن فرد مبتلا به مدت چند روز تا چند هفته الکل می نوشد، مشخص می شود. بیمار به قدری الکل می نوشد تا از پای درآید و پس از بهبودی ممکن است هفته ها یا ماه ها پرهیز کرده و مجدداً الگوی مصرفی قبلی را از سر گیرد.
الکل وقتی به اندازه کم مصرف می شود ظاهراً انرژی را افزایش می دهد شخص را سرزنده تر و شادتر می کند و تا حدی احساس اجتماعی شدن می دهد.
اما حقیقت این است که الکل، کندکننده دستگاه عصبی مرکزی است و نه محرک آن. وقتی درجه غلظت الکل در خون به 3 تا 5 درصد برسد، فرد احساس شادی، شنگولی، آرامش و تا حدی بی خیالی به او دست می دهد.
تا حدی اعتماد به نفس فرد بیشتر می شود، گاهی دست به خودنمایی می زند، شاید تا حدودی پر حرف شود و رفتار اجتماعی تری از خود نشان دهد و توأم با این حالات واکنش های حرکتی رو به کندی می گذارد.
در غلظت 10 درصد الکل در خون اختلال چشمگیری در کارکردهای حسی و حرکتی ظاهر می شود. تکلم درهم و برهم و نامشخص می شود و ممکن است دشواری هایی در هماهنگ ساختن حرکات دست و پا دیده شود.
برخی از افراد در این وضعیت خشم و حالات پرخاشگری از خود نشان می دهند و برخی دیگر در خود فرو می روند و خیلی ساکت می شوند.
در غلظت 20 درصد شخص به کلی توان حسی و حرکتی خود را از دست می دهد و در غلظت 40 درصد و بیشتر خطر مرگ در پیش خواهد بود.
از لحاظ حقوقی «مستی» یا همان «مسمومیت با الکل» به حالتی اطلاق می شود که در آن میزان غلظت الکل خون بین 10 تا 15 درصد می باشد.
طبق نظریه فیش، می گساران بر سه دسته تقسیم می شوند:
آن هایی هستند که معمولاً الکل مصرف می کنند ولی این توانایی را دارند که هر وقت بخواهند مصرف نکنند.
آن هایی هستند که به نوشیدن الکل معتاد شده اند و با خوردن یک جرعه کنترل خود را از دست می دهند و آنقدر مصرف می کنند تا مست و لا یعقل شوند.
آن هایی هستند که با استفاده مدام الکل و در بلند مدت دچار عوارض روانی یا جسمانی شده اند.