عملکرد طبیعی مغز انسان در گرو تعادل بیوشیمیایی آن است. منظور از بیوشیمی مغز عمدتاً عملکرد سیستم های انتقال دهنده عصبی در بخش های مختلف بافت مغز است. وقتی تعادل برقرار باشد بین قسمت های مختلف مغز و سایر قسمتهای بدن هماهنگی وجود دارد. الکل از جمله موادی است که این تعادل را برهم میزند و سبب آشفتگی در مدارهای مغزی و اختلال در عملکرد سیستم های انتقال دهنده عصبی می شود.
یکی از تأثیرات عمده شناخته شده الکل بر مغز فعال سازی سیستمی است که به سیستم دوپامینرژیک معروف است. به این سیستم «چرخه پاداش مغز» نیز اطلاق می شود. افزایش ترشح دوپامین در این چرخه که پس از مصرف الکل اتفاق می افتد، ایجاد حس سرخوشی و نشاط را به دنبال دارد (پاداش). این تأثیرات مثبت میل فرد را به نوشیدن مجدد الکل زیاد و ترک الکل را سخت می کند.
ادامه این روند میتواند منجر به مصرف منظم مقادیر زیادی از الکل شود. چرا که به مرور زمان بدن نسبت به الکل تحمل قابل ملاحظهای پیدا میکند. هم تحمل سوخت و سازی، که در آن کبد میزان آنزیم متابولیز کننده الکل را افزایش می دهد (تقریباً ۲۵ درصد تحمل نسبت به الکل از این نوع است) و هم تحمل بافتی، که در آن نورون های بافت مغز نسبت به الکل مقاوم می شوند و حساسیت شان به الکل کم می شود.
این در واقع تلاش مغز است برای مقابله با اثرات الکل تا بتواند مدت طولانیتری به فعالیت عادی خود ادامه دهد. نتیجه این میشود که فرد برای تجربه کردن احساس سرخوشی و نشاط مبادرت به مصرف الکل بیشتری می نماید. به تدریج حس «میل به نوشیدن الکل» میتواند به حس «اشتیاق مفرط به مصرف الکل» بدل شود. لازم به ذکر است که سوء مصرف سایر مواد به خصوص نیکوتین و کافئین می تواند موجب تشدید این اشتیاق شود.
این وضعیت علاوه بر آن که باعث انواع مشکلات جسمی و روانی در فرد می شود، میتواند زمینه را برای «وابستگی به الکل» نیز فراهم نماید. امروزه با پیشرفت تکنولوژی، پژوهشگران با مطالعاتی که بر روی حیوانات آزمایشگاهی انجام می دهند به نقش دیگر سیستم های عصبی مغز و ژنتیک در ایجاد «اختلالات مصرف الکل» و یا عود مصرف پس از ترک اعتیاد، پی برده اند.
به عنوان مثال دانشمندان متوجه نشانه های خاصی در مغز افراد الکلی و فرزندان افراد الکلی که احتمال وابستگی به الکل در آنها حدود ۴ برابر بیشتر از جمعیت عادی است، شده اند. برخی جریان های الکتریکی مغز در این دسته از افراد متفاوت از سایرین گزارش شده است.
جالب این است که این تغییرات در فرزندان افراد الکلی حتی پیش از آغاز به مصرف الکل توسط آن ها، مشاهده می شود. این یافته ها و بسیاری دیگر از جمله میزان بسیار بالاتر اختلالات مصرف الکل در دوقلوهای یک تخمکی در مقایسه با دوقلوهای دو تخمکی وجود زمینه ژنتیکی در «وابستگی به الکل» را تأیید می کند. گرچه ژنتیک عامل بسیار مهمی در ایجاد وجود ۴۰ تا ۶۰ درصد اختلالات مصرف الکل شناخته شده است، اما تنها عامل نیست.
عوامل محیطی می توانند در پیشرفت به سوی «اختلالات مصرف الکل» نقش ایفا کنند. نقطه از جمله: فرهنگ جامعه، تبلیغات، در دسترس بودن و قیمت پایین مشروبات الکلی، گروههای آسیبپذیر شامل نوجوانان و جوانان، افراد پر استرس و مضطرب، افراد با مشکلات روانی، اقشار کم درآمد جامعه و مردان که در کل بیشتر از زنان در معرض این دسته از اختلالات قرار دارند، هستند.
مطالعات نشان دادهاند، محیطی که هر فرد در آن پرورش مییابد، زندگی و کار می کند بر گرایش و رفتار او نسبت به مصرف و سوء مصرف الکل تأثیر بسزایی می گذارد. به عنوان مثال زندگی در جامعه ای که مصرف الکل در آن پذیرفته شده و عادی است و افراد به نوشیدن آن به علت در دسترس بودن و تحت تأثیر انواع تبلیغات، دائماً تشویق و ترغیب می شوند، مصرف و سوء مصرف الکل بیشتر مشاهده میشود و از شیوع بیشتری برخوردار است.
یکی از آسیب پذیرترین گروه ها نسبت به سوء مصرف و وابستگی به الکل، نوجوانان هستند. نوجوانی حد فاصله میان دوران کودکی و بزرگسالی است. دوره ای حساس از زندگی که تغییرات گسترده جسمی و روانی برای فرد به همراه دارد.
این دوران با بلوغ جنسی آغاز میشود و طول مدت آن در افراد، فرهنگ ها و موقعیت های جغرافیایی مختلف، متفاوت است. به طور متوسط از حدود ۱۱ سالگی آغاز میشود و تا بیست سالگی ادامه پیدا می کند. در این دوره، نوجوانان بین خواستههای متضاد در نوسان است و تغییرات خلقی شدید در آن ها مشاهده میشود.