علی رغم تحقیقات زیاد، با تعجب باید اظهار کرد که مطالب کمی در مورد علل نوشیدن مدام الکل و وابستگی به آن شناخته شده است. زمانی چنین مفروض بود که افراد خاصی که یا دارای ساختمان شخصیتی خاص و یا از نظر بیوشیمیایی دارای نابهنجاری باشند، شرایط و آمادگی الکلی شدن را دارند. امروزه اعتقاد بر این است که مشروب خواری نتیجه در هم آمیختگی عوامل متعددی است که می تواند به «عوامل فردی» و «عوامل اجتماعی» تقسیم گردد.
عوامل ژنتیکی حاکی از این است که فراوانی اعتیاد به الکل در بین اعضای خانواده های الکلی به مراتب بیشتر از سایر خانوادههاست. دو نوع متفاوت انتقال وراثتی مطرح است: 1- اجزاء ژنتیکی به میزان زیادی از پدر به شدت الکلی به پسران منتقل گردیده و دخترها کمتر تحت تأثیر واقع می شوند. 2- اجزاء ژنتیکی به میزان کمی از پدر الکلی به پسران و دختران در خانواده منتقل می شود.
عوامل بیوشیمیایی متنوع و محتمل، برای بروز مشروب خواری و وابستگی به الکل عنوان گردیده است. که از جمله میتوان به نابهنجاری در مکانیسم انتقال دهندگان عصبی یا کم شدن هیدروژن الکلی اشاره کرده، البته شواهد محکمی برای اثبات عوامل بیوشیمیایی به عنوان علل مشروب خواری و اعتیاد به الکل وجود دارد. با ترک الکل این آسیب ها تا حد زیادی جبران می شوند.
بچه ها تمایل به پیروی از والدین در مشروب خواری دارند و از دوران کودکی پسرها بیش از دخترها تشویق به این عمل میشوند. با این حال کم نیستند افرادی که والدینشان به شدت مشروب خواری می کنند و خودشان از این عمل پرهیز می نمایند. به هر حال همان گونه که مفروض است فرآیند یادگیری میتواند در گرایش افراد به مشروب خواری مطرح باشد و یا زمینهای برای مشروب خواری فرد در آتیه تلقی گردد.
دلایل ضعیفی وجود دارد که ارتباط بین عوامل شخصیتی و وابستگی به الکل را مشخص نماید. البته زیاد دیده میشوند افرادی که به علت اضطراب مزمن و یا احساس حقارت و یا تمایلات خود آزاد گذاری و یا لذت طلبانه مبادرت به مشروب خواری می کنند، ولی نمی توان این خصوصیات روانی را عامل مشروب خواری دانست، زیرا افراد زیادی هستند که دارای خصوصیات فوق الذکر بوده ولی اعتیاد به الکل ندارد.
برخی از بیماران افسرده به امید برطرف کردن بدخلقی مبادرت به مشروب خواری می نمایند. برخی دیگر از کسانی که دارای بیماری اضطراب یا ترس های مرضی اجتماعی هستند، نیز به مشروب پناه می برند. وابستگی به الکل در بین بیماران اسکیزوفرنی و بیماران مغزی به طور معمول دیده می شود.
در بررسی های انجام شده در بین گروه های اقلیت در آمریکا معلوم گردیده که مشروب خواری و وابستگی به الکل در بین چینی ها، ژاپنی ها، آسیاییها و سیاه پوستان مسلمان به مراتب کمتر از سایر گروه های اقلیت است. این تفاوت میتواند ناشی از تعامل فرهنگی و پایگاه عقیدتی این افراد باشد. همچنین فراوانی وابستگان به الکل در بین زنان و مردان در جوامع مختلف با هم متفاوت هستند.
مثلاً در انگلیس در ازای هر دو نفر مرد معتاد به الکل یک نفر زن معتاد به الکل وجود دارد و در آمریکا در ازای هر شش نفر مرد معتاد به الکل یک نفر زن معتاد به الکل گزارش شده است. گذشته از عوامل فرهنگی، عوامل اقتصادی، کنترل های رسمی و غیررسمی نیز میتواند در مصرف الکل نقش داشته باشد. شواهد زیادی دلالت بر این دارد که در انگلستان و بسیاری از کشورهای دیگر قیمت الکل در میزان مصرف آن تأثیر داشته است.
افرادی که میزان اندک یا بسیار زیاد الکل می نوشند با افزایش مالیات بر الکل مصرف خود را کاهش دادهاند. کنترل غیر رسمی از مصرف الکل همان باورهای اخلاقی و رسوم در جامعه هستند که تعیین کننده این هستند که چه کسانی با چه شرایطی، در چه مواقع و به چه میزانی باید الکل بنوشند. برخی از اجتماعات علیرغم در دسترس بودن الکل اعضای خود را از نوشیدن الکل منع کرده و برحذر می دارند.