اعتیاد والدین به مصرف مواد مخدر نه تنها ارگانیسم رفتاری و شخصیت فرزندان را آسیب می زند، بلکه خودآگاهی و تأمل در تجارب زیستی شان را هم به واسطه درگیری با تعاملات منحرف به بن بست هایی مسئله دار می کشاند.
درگیری این مجموعه ها با کل جامعه نیز تأثیر و تأثر مخرب اعتیاد را با ساخت های اجتماعی مستدام می دارد و به کلیت آن آسیب می رساند. این هویت تا جایی که فرزندان برای جلب نظر دیگران خودزنی می کنند، همچنان جا برای اصلاح دارد.
اگر این درگیری ها به مرحله ای رسد که فرزند تظاهر به هویت هایی معین را تجربه کند یا دیگر نتواند حتی خوب و بد را تشخیص دهد، جلب تعهد و وفاداری و مشارکتش برای حضور مثبت در جریان زندگی هم منتفی می گردد. اگر عقلی هم برایش باقی مانده باشد، صرفاً به کار توجیه اعمالش می آید.
عدالت قضایی در این فضا نمی تواند به حکم «تخم مرغ دزد، شتر دزد می شود»، از شرایط اجتماعی این تغییر و تحول غافل ماند و صرفاً معتادی را که از ابتدای کودکی در چنین خانواده هایی بالیده و فنون و مهارت های این رفتار را آموخته و در بزرگی با جرائم دیگری مثل دزدی و قاچاق و قمار و امثالهم نیز آمیخته کرده، مورد عقوبت قرار دهد و درصدد اصلاح زنجیره عوامل مؤثر بر این امر برنیاید. سیاست گذاری اصلاحی در این زمینه پس از تغییر بافتار اجتماعی می تواند عدالت قضایی را مسئولیت پذیر نماید و از فرد معتاد هم مشارکت اخلاقی بطلبد.
اگر توازنی میان الصاق برچسب غیرقانونی بودن به اعتیاد به مصرف مواد مخدر و رواداری نسبت به آن برقرار نشود، امکان هر گونه مافیایی شدن حرکات زیرزمینی در این مورد نیز منتفی نیست و عواقب و هزینه های سنگین تری روی دست جامعه می نهد، زیرا حداقل این است که منافع ثروتمندان و قدرتمندان شریک در امر مواد مخدر و اعتیاد و بلکه پیامدهای جهانی جریان سرمایه در کشورهای متروپل را برای تبدیل آن ها به مراکز تولید و توزیع و مصرف مواد افیونی از نظر دور می دارد و مانع تراشی ها و زمینه سازی های آنان را در این چارچوب از قلم می اندازد و جز پند و اندرز دادن به والدین یا دست بالا، احداث مراکز مددکاری و تربیت پزشک و مددکار به هزینه جامعه کاری از پیش نمی برد و نهایتاً هم متوسل به ضابطین قضایی و راه اندازی دادگاه و زندان و استفاده از داغ و درفش می گردد.
فرزندان اعتیاد، کارگزاران بالقوه آسیب رسانی به جامعه آتی هستند. آنان بر خلاف فرزندان خانواده های سالم، روابط خاصی را با والدین تجربه می کنند. در حالی که اعتیاد به لحاظ ژنتیک منتقل نمی شود، اما حتی قبل از تولد هم اعتیاد والدین می تواند میراث شومی از عوارض جسمی – روانی را بالقوه برای ایشان ودیعت نهد.
پس از تولد نیز اینان بیش از سایرین در معرض اعتیاد به مواد مخدر هستند، زیرا هم والدین الگوی شان را تشکیل می دهند و هم فنون این کار را از این رهگذر می آموزند، خصوصاً که این خانواده ها در معرض انواع بی ثباتی ها و نا آرامی های مادی و غیر مادی هم قرار دارند و اگر نه اعتیاد والدین به مواد مخدر معلول همان ها است که لااقل چنین عوارضی پس از اعتیادشان بروز کرده است.