هنگامی که انسان به مواد مخدر معتاد شد کوشش عضوها و دستگاهها و حفظ تعادل طبیعی مشکل میگردد و این امر در دستگاه اعصاب مرکزی و محیطی او اثر تخدیری شدید میگذارد، به اندازه ای که قطع دارو به عدم تعادل طبیعی دستگاه عصبی و اختلال حاد آن منجر میگردد. در این باره پزشکان میگویند هنگامی که انسان معتاد میشود، نیکوتین، منوکسید کربن و … جذب شش ها و دهان معتاد میگردد. دستگاه اعصاب او برانگیخته میگردد. فشار خون بالا میرود نبض و ضربان او بیشتر میشود به اندازه ای که میتوان لرزش دست و پای او را احساس کرد. دمای دست ها و پاها پایین میآید.
پژوهش هایی که روی ۳۷۰ نفر کارگر پنبه انجام گرفته است نشان میدهد که هیچ یک از افراد غیر معتاد دچار سرطان ریه نشدهاند و کاملاً تندرست مانده اند، در صورتی که این بیماری کشنده در میان معتادین در اثر آمادگی و مساعد بودن زمینه پیش از حد انتظار شیوع داشته است و معتادین را گرفتار سرطان ریه و سایر بیماری های ششی ساخته است.
در الکلی ها خودکشی وفور زیادی داشته و همچنین نسبت درصد الکلی ها در بین افرادی که خودکشی میکنند یا اراده به خودکشی دارند زیاد است. برخی از دانشمندان معتقدند که وابستگی شدید مواد مخدر و … ممکن است جانشین خودکشی باشد و در دوره رفع مسمومیت خطر خودکشی زیاد بوده و بسیاری از اشخاص را که قادر به ترک الکل و … نیستند میتوان جز افسردهها دانست. به طور کلی به نظر میرسد که علت های اجتماعی و روانی و زیست شناسی در برخی افراد منجر به خودکشی شده در برخی ایجاد بیماری روانی میکند و در برخی دیگر هر دو عارضه را به وجود میآورد. خودکشی و اعتیاد هر دو، دو رفتار به ظاهر گوناگون ولی اساساً مترادف و ناشی از عوامل و پویایی های تقریباً یکسان در محیط اجتماعی و روانی معتادین و افرادی است که خودکشی میکنند.
بخش بزرگی از پژوهشگران معتقدند که قست اعظم تهیه کنندگان و مبتلایان به مواد مخدر و الکل را افرادی باشخصیتهای ضد اجتماعی و رفتارهای ضد اجتماعی تشکیل میدهند، که به اصطلاح پسیکوپات خوانده میشوند. اینان افرادی هستند که اصولاً به تکالیف اجتماعی بی توجهند. رفتارهای مورد قبول اجتماع را نمی پذیرند و بین رفتارهای آنان و رفتار شایع در اجتماع تفاوت های شدید وجود دارد و به این جهت به کرات دچار تضاد با جامعه میشوند. اینان خودخواه، بیرحم و بی مسئولیت هستند. ناگهان تصمیم میگیرند، و به شدت متجاوزند. دروغگو و غیر صمیمی هستند به دیگران محبت ندارند. از ایجاد روابط عاطفی معمولی با دیگران عاجزند. در مقابل محرومیت ها مقاومت کمی دارند. اغلب از دیگران شاکی هستند و دلایل به ظاهر منطقی برای رفتار خود ارائه مینمایند. در مقابل نتایج ناخوشایند اعمال خود احساس پشیمانی نداند. قدرت قضاوت آنان ضعیف است و از تجربیات خود و دیگران به ویژه در رابطه با قانون، پند نمی گیرند.
در سابقه این افراد تا قبل از سن ۱۵ سالگی حداقل سه مورد از رفتارهای زیر دیده میشود
۱- گریز از مدرسه
۲- اخراج از مدرسه
۳- بزهکاری
۴- فرار از خانه
۵- دروغگویی مداوم
۶- رفتارهای زود هنگام جنسی
۷- تجربه زود هنگام با سیگار و مشروبات الکلی یا مواد مخدر
۸- دزدی
۹- رفتارهای وحشیانه و خشونت آمیز
۱۰- دستاوردهای تحصیلی، پایین تر از آن چه که از هوش آن ها انتظار میرود
۱۱- نقض مداوم مقررات در خانه یا مدرسه
در زندگی اجتماعی و خانوادگی این افراد پس از ۱۵ سالگی نیز حداقل دو مورد از موارد زیر وجود دارد
۱ دستگیری سه بار یا بیشتر توسط مراجع قانونی
۲ طلاق و یا جدایی بدون طلاق از همسر بیش از دو بار
۳ خشونت بدنی و کتک کاری
۴ اعتیاد به الکل یا مواد مخدر و یا مسمومیت حاد با این مواد به طور مکرر
۵ عدم پرداخت قروض و سایر مسئولیت های مالی
۶ مسافرت از نقطه ای به نقطه دیگر بدون برنامه و بدون تدارک شغل