بیمار از سن سیزده سالگی بعد از فوت مادرش دچار آشفتگی شده و در جمع دوستانه از طرف هم کلاسی هایش در ابتدا با گل آشنا شده، او در ابتدا با مصرف گل حس خوبی داشته ولی بعد از گذشت سه ماه بیمار می گوید که با مصرف گل دیگر حس سرخوشی و نشئگی پیدا نمی کرده و زمانی که با خانواده اش دعوا کرده به سراغ مصرف ترامادول رفته و اولین قرص را مصرف کرده و حس فوق العاده ای داشته و نشئگی ترامادول برای اولین بار برایش بسیار لذت بخش بوده و کلاً مصرف خود را به ترامادول تغییر می دهد.
بیمار می گوید با مصرف گل در ابتدا حس و حال خوبی داشته و به اصطلاح خودشان (چت بازی) می کردند اما بعد از گذشت مدتی دیگر علاقه ای به مصرف گل نداشته و در کنار گل به مصرف ترامادول ادامه داده و رفته رفته مصرف گل را قطع کرده بود و بعد از این که با مواد مخدر گوناگون و نشئگی آن ها آشنا شده از سر کنجکاوی به دنبال تجربه کردن آن ها رفته و مواد مخدر گوناگونی را از قبیل سیگاری حشیش، ماری جوانا و ... مصرف نموده است. بیمار در سن هجده سالگی شروع به مصرف هروئین نموده و به مدت دو سال به صورت بی وقفه هروئین مصرف می کرده و در سن نوزده سالگی به مصرف شیشه روی آورده، یعنی به صورت همزمان هروئین و شیشه مصرف می کرده.
بیمار که مصرف مواد مخدر را از سنین نوجوانی آغاز نموده از مسیر عادی زندگی و تحصیل خارج شده و دچار اختلالات شدید روانی شده و در سن نوزده سالگی به دلیل مصرف بالای مواد مخدر برای تأمین هزینه های اعتیادش به فروش مواد مخدر روی آورده و از خانواده جدا شده و به صورت مستقل زندگی می کرده است. در سن بیست سالگی در حین فروش مواد مخدر پس از تعقیب و گریز و تیراندازی به وسیله پلیس دستگیر می شود و متأسفانه به جرم فروش مواد مخدر روانه زندان می شوند و دارای سوء سابقه هم شده اند. بعد از این اتفاقات، تازه خانواده متوجه اعتیاد او می شوند و بیمار را در منزل حبس می کنند.
بعد از چند روز بیمار با چاقوکشی و تهدید خانواده از منزل خارج می شود به سراغ مواد مخدر می رود و بعد از چند روز به توصیه نامادری در بیمارستان روانی بستری می شود که با خشم و خشونت و تهدید، خانواده دوباره ایشان را به منزل بازمی گردانند. بیمار که از شرایط و جو خانواده ابراز نارضایتی داشته با پدرش درگیر شده و می گوید شما به من اهمیت نمی دهید، می خواهم ترک کنم ولی نمی توانم. در نهایت بیمار توسط خانواده به کلینیک روان پزشکی و ترک اعتیاد دی مراجعه و خوشبختانه موفق به ترک کامل اعتیاد می شود.
بیمار با مصرف هروئین به میزان یک گرم در سه روز و مصرف شیشه به میزان یک گرم در سه روز و مصرف روزانه یک پاکت سیگار به کلینیک مراجعه نموده است. بیمار دچار اضطراب و استرس شدید و بی خوابی بوده است. کاهش وزن محسوس و خلق پایین داشته و دچار سوء ظن نسبت به برخی از اطرافیان بوده و اشتغال ذهنی داشته، همچنین سابقه خودزنی و افکار خودکشی داشته و به شدت پرخاشگر و تحریک پذیر بوده، بی قراری داشته و افسرده بوده است.
بیمار در حال حاضر مصرف هر گونه مواد مخدر را ترک کرده و در حال سپری نمودن جلسات گروه درمانی به منظور پیشگیری از عود مجدد اعتیاد می باشد. بیمار هیچ یک از علائم و ناراحتی های بدو ورود به کلینیک را ندارد. در مورد سابقه کیفری و رأی دادگاه بسیار نگران است که اکنون با توجه به شرایط روحی و روانی و ارائه شرح حال بیمار و روند درمان او توسط دکتر روان پزشک به دادگاه در حال سپری نمودن جلسات دادگاه می باشد. به غیر از مصرف مواد مخدر اختلالات روانی همزمان بیمار در کلینیک بررسی و درمان شده و در حال حاضر بیمار به زندگی عادی خود بازگشته است.
از نظر بیمار توجه به شرایط روحی و روانی فرزندان و همچنین پیگیری دوستان و روابط فرزندان در پیشگیری از اعتیاد به مواد مخدر بسیار حائز اهمیت است. بیمار می گوید که نبود صمیمیت در کانون خانواده و بی مهری اعضای خانواده با یکدیگر و همچنین نداشتن محیط گرم و آرام خانه عامل بسیار بزرگی برای سوق پیدا کردن به سمت مصرف مواد مخدر است.
بیمار می گوید به حدی از کلینیک راضی بوده که دوست دارد دوباره به کلینیک برگردد. او می گوید بهترین روزها و بهترین خاطرات را در کلینیک ترک اعتیاد دی داشته است و نکات قوت کلینیک را برخورد توأم با احترام و مهربانی و قدرت تیم درمان اعتیاد می داند. بیمار می گوید که باور نمی کرده بتواند مصرف طولانی و همزمان چند ماده مخدر را به این آسانی ترک کند. در دوران ترک اعتیاد در کلینیک دی بسیار آرامش داشته و دیگر افکار خودکشی و اضطراب به سراغش نمی آید.