اعتیاد یک بیماری مزمن و بازگشتپذیر مغزی است که باعث میشود فرد با وجود تجربه عواقب منفی، به طور اجباری به دنبال مصرف یک ماده باشد. حتی با وجود عواقب جدی و مخرب، تغییرات مغزی ناشی از اعتیاد، انتخابهای سالم و توقف مصرف ماده مورد نظر را برای فرد بسیار دشوار میکند. مسیرهای مغزی که تحت تأثیر سوءمصرف مزمن مواد قرار میگیرند، شامل مسیرهایی هستند که مسئول پردازش پاداش، مدیریت استرس و خودکنترلی میباشند.
متخصصانی که به مطالعه و درمان اعتیاد میپردازند، اکنون آن را به عنوان یک بیماری میشناسند، زیرا مصرف مزمن مواد مخدر میتواند تغییرات عملکردی و فیزیولوژیکی ایجاد کند. مانند سایر بیماریهای مزمن، اعتیاد نیز باعث اختلال در عملکرد یک اندام خاص میشود، اثرات مضر جدی دارد و هم قابل پیشگیری و هم قابل درمان است.
با این حال، حتی زمانی که فرد تحت درمان قرار دارد، همچنان به عنوان مبتلا به این بیماری شناخته میشود، زیرا در صورت توقف مدیریت بیماری مزمن، ممکن است دوباره عود کند. بیماریهای مزمن درمان نشده، مانند اعتیاد، میتوانند تا پایان عمر ادامه یابند.
مواد مخدر و الکل با تداخل در نحوه ارتباط نورونهای مغزی با یکدیگر عمل میکنند. برخی مواد به دلیل شباهت ساختاری با انتقال دهندههای عصبی طبیعی، نورونها را فعال میکنند، در حالی که برخی دیگر باعث میشوند نورونها انتقال دهندههای عصبی بیشتری آزاد کنند یا از پاکسازی انتقال دهندههای عصبی قبلی جلوگیری کنند. این امر منجر به سیگنالهای قویتر برای تحریک یا مهار برخی فعالیتهای مغزی، بسته به نوع ماده مصرفی، میشود.
با ادامه مصرف منظم مواد مخدر یا الکل، مغز به حضور این مواد عادت میکند و مقدار انتقال دهندههای عصبی طبیعی را کاهش میدهد تا در حضور ماده به طور طبیعی عمل کند، که به آن وابستگی فیزیکی گفته میشود. با این سازگاریها، فرد اغلب تحمل پیدا میکند. داشتن تحمل به یک ماده به این معناست که برای دستیابی به اثرات مشابه، به مقدار بیشتری از آن نیاز دارد یا مصرف همان دوز دیگر اثرات مطلوب را ایجاد نمیکند.
گاهی اوقات، تغییرات مغزی ناشی از وابستگی فیزیکی، در صورت عدم وجود ماده، منجر به بروز علائم ترک میشود. بسته به نوع ماده، این علائم میتوانند از ناراحتی خفیف جسمی یا روحی تا علائم خطرناک و تهدیدکننده زندگی متغیر باشند.
مصرف مواد به شدت سه ناحیه اصلی مغز را تحت تأثیر قرار میدهد. برخی مواد ممکن است بر سایر بخشهای مغز و بدن نیز تأثیر بگذارند، اما تغییرات پایدار مغزی معمولاً در این مناطق با مصرف مزمن مواد مشاهده میشود. این نواحی شامل:
گانگلیون بازال: گانگلیون بازال بخشی از مغز است که لذت از فعالیتهای سالم مانند غذا خوردن، معاشرت را تنظیم میکند. این ناحیه به عنوان بخشی از مدار پاداش شناخته میشود و در شکلگیری عادتها نقش دارد. مصرف مواد میتواند این مدار را بیش از حد فعال کند و باعث شود فرد از فعالیتهای دیگر لذت نبرد.
آمیگدال گسترده: این ناحیه مسئول مدیریت استرس و احساسات مرتبط با آن است. مصرف مکرر مواد مخدر این ناحیه را حساستر میکند، به طوری که با کاهش اثر مواد، اضطراب، تحریکپذیری و ناراحتی افزایش مییابد. در نتیجه، فرد ممکن است برای رهایی از این ناراحتیها به مصرف مواد ادامه دهد، نه برای لذت بردن از آن.
قشر جلوی مغز: این قسمت از مغز مسئول تفکر، برنامهریزی، حل مسئله، تصمیمگیری و کنترل خود است. تغییرات در این ناحیه، همراه با تأثیرات روی گانگلیون بازال و آمیگدال، تصمیمگیری و پایبندی به ترک را دشوار میکند. این چالش بهویژه برای نوجوانان که قشر جلوی مغزشان هنوز کامل نشده، بیشتر است.
تغییرات در این سه ناحیه مغز منجر به رفتارهای اجباری میشود که مشخصه اعتیاد است. با این حال، برخی مواد مخدر میتوانند بر ساقه مغز که عملکردهای حیاتی بدن مانند ضربان قلب، تنفس و خواب را کنترل میکند، تأثیر بگذارند. تداخل با ساقه مغز میتواند این عملکردها را مختل کند و در صورت مصرف بیش از حد، به راحتی منجر به مرگ شود.
در بیشتر موارد، تصمیم اولیه برای مصرف مواد یک انتخاب است. اما حتی اولین استفاده میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد. با ادامه مصرف الکل یا مواد مخدر، ممکن است تغییراتی در مغز ایجاد شود که توانایی فرد برای تصمیمگیری سالم یا مقاومت در برابر میل شدید به مصرف را مختل کند. در نهایت، فرد با وجود آگاهی از پیامدهای مضر، به جستجو و مصرف مواد ادامه میدهد. این همان چیزی است که اعتیاد را تعریف میکند.
وقتی اعتیاد شکل میگیرد، فرد توانایی کمی برای مقاومت در برابر رفتارهای جویای مواد دارد. مانند سایر بیماریهای مزمن، برای بهبودی نیاز به درمان مناسب و تلاش مداوم برای کنترل اعتیاد خود دارند.
قبل از ایجاد اعتیاد، فرد ممکن است مصرف مواد را انتخاب کند. با این حال، زمان ایجاد اعتیاد برای هر فرد متفاوت است و به عواملی مانند بیولوژی، محیط رشد، محیط فعلی و مرحله رشد بستگی دارد. برخی افراد ممکن است هرگز به مواد اعتیاد پیدا نکنند، در حالی که برخی دیگر ممکن است تنها با چند بار مصرف دچار اعتیاد شوند.
افراد معتاد مسئول تصمیم اولیه خود برای سوءمصرف مواد هستند، اما پس از آن، مرزها مبهم میشود. بحثهای اخلاقی درباره رفتارهای فرد ممکن است تجربیات دوران رشد، تأثیر تغییرات مغزی و میزان حمایتی که برای درمان اعتیاد دریافت میکنند را در نظر بگیرد.
به طور کلی توافق شده است که باید تعادلی بین پاسخگویی و درک وجود داشته باشد. درک حرفهای از اختلالات مصرف مواد هم آزادی اراده فرد و هم تغییرات فیزیکی و فیزیولوژیکی که کنترل رفتار را دشوار میکنند، به رسمیت میشناسد.
با این حال، مهم است به یاد داشته باشید که تعیین حد و مرز با فرد معتاد اشکالی ندارد. رفتارهای آنها ممکن است به طور عمدی یا غیرعمدی به اطرافیان آسیب برساند و ایجاد فاصله یا حذف آنها از زندگی شما میتواند برای سلامت و رفاه شما ضروری باشد. اگرچه این تصمیم ممکن است سخت باشد، اما میتواند برای فرد معتاد یک هشدار و انگیزهای برای شروع درمان باشد.
درمان اعتیاد میتواند بسیار مؤثر باشد و بسیاری از افراد معتاد میتوانند راهی برای بهبودی پیدا کنند که به آنها امکان میدهد زندگی کامل و سالمی داشته باشند.
اعتیاد یک بیماری است و کسانی که این را قبول ندارند، احتمالاً درک درستی از اعتیاد ندارند. آنها ممکن است فکر کنند که مصرف مواد همچنان یک انتخاب است چون در ابتدا یک انتخاب بوده است. همچنین ممکن است تغییرات مغزی ناشی از مصرف مزمن مواد را درک نکنند یا به دنبال کسی برای سرزنش کردن برای آسیبی که از اعتیاد یکی از عزیزانشان دیدهاند، باشند.
دلایل متعددی وجود دارد که ممکن است پذیرش مدل بیماری اعتیاد برای برخی افراد دشوار باشد. گروههای حمایتی و مشاوره میتوانند به افراد کمک کنند تا با آسیبهای گذشته یا حال ناشی از رفتارهای یکی از عزیزان آنها که با اعتیاد درگیر است کنار بیایند.
اگر شما یا یکی از عزیزانتان با اعتیاد مواجه هستید، درمان در دسترس است، امروز با یک ارائهدهنده درمان تماس بگیرید و مسیر بهبودی را آغاز کنید. یک قدم امروز میتواند آیندهای بدون اعتیاد را برای فردا به ارمغان بیاورد.