تشخیص اختلال خلقی ناشی از الکل با خصوصیات مانیک، افسردگی یا مختلط و همچنین مشخص نمودن شروع در ضمن مسمومیت یا ترک را مجاز ساخته است. مثل همه اختلالات ثانوی و ناشی از مواد مخدر، بالینگر باید احتمال رابطه سببی بین سوء مصرف مواد مخدر و علائم بالینی را در نظر بگیرد.
برای یک زن چهل ساله دچار وابستگی الکل که با وجود پنج روز پرهیز از الکل از علائم افسردگی شدید و پایدار شکایت داشته مشاوره درخواست شده بود. در اولین مرحله مصاحبه بیمار اظهار داشت که همیشه افسرده بوده است و برای کنار آمدن با نشانه های افسردگی مشروب می خورده است. شکایات فعلی وی شامل موارد زیر بود: غمگینی بارزی که چندین هفته طول کشیده بود، اشکال در تمرکز، بی خوابی اولیه و پایانی و احساس درماندگی و گناه.
به منظور تفکیک دوره افسردگی اساسی مستقل و اختلال خلقی ناشی از الکل شرح حالی مبتنی بر سیر زمانی از بیمار اخذ شد. این شرح حال بر موارد زیر متمرکز بود:
سن شروع اعتیاد به الکل، دوره های پرهیز که از زمان شروع وابستگی چند هفته یا بیشتر طول کشیده بود و سن بروز دوره های افسردگی اساسی واضح که چند هفته یا بیشتر طول کشیده بود.
با وجود شکایات اولیه بیمار، بعداً در طی مصاحبه مشخص شد پیش از اواسط دهه سوم زندگی یعنی زمان شروع وابستگی به الکل هیچ گونه دوره افسردگی اساسی وجود نداشته است و در طول یک سال پرهیز مربوط به دوره حاملگی و نوزادی فرزندش، خلق وی به نحو قابل ملاحظه ای بهبود یافته بود. تشخیص موقت اختلال خلقی ناشی از الکل برای بیمار گذاشته شد و به بیمار درمان آموزشی اطمینان بخشی و درمان شناختی برای مقابله با علائم افسردگی پیشنهاد شد اما هیچ داروی ضد افسردگی تجویز نشد.
طی چندین روز بعد شدت علائم افسردگی در همان حد اولیه بود و پس از آن بهبود آغاز شد. پس از حدود سه هفته پرهیز، بیمار دیگر واحد ملاکهای دوره افسردگی اساسی نبود هر چند نوسانات خلقی شبیه دیس فومی طی چندین هفته بعد مشاهده میشد. این مورد یک نمونه نسبتاً مشخص اختلال خلقی ناشی از الکل در فرد دچار وابستگی به الکل است.
امکان تشخیص اختلال اضطرابی ناشی از الکل وجود دارد. همچنین توصیه می شود که در تشخیص مشخص شود علائم شامل اضطراب فراگیر است یا حملات هول (پانیک)، علائم اختلال وسواسی اجباری یا علائم هراس، و این که شروع آنها در جریان مسمومیت بوده است یا ترک. ارتباط بین مصرف الکل و علائم اضطراری نیز مورد بحث است، تشخیص اینکه علائم اضطرابی اولیه است یا ثانویه ممکن است مشکل باشد.
زن چهل و هشت سالهای برای ارزیابی و درمان حملات هول (پانیک) که اخیراً شروع شده بود ارجاع شد. حملات هول در طول شش ماهه گذشته هفته ای دو یا سه بار بروز کرده بود و هر حمله ده تا بیست دقیقه طول می کشید. علائم هول ربطی به میزان استرس زندگی نداشت و بر اساس داروهای مصرفی یا اختلالات طبی قابل توضیح نبود.
سن غیر عادی شروع حملات هول همراه با نتیجه آزمایش خون، بالینگر را تشویق کرد جداگانه از همسر بیمار و خود وی در مورد مشکلات زندگی مرتبط با الکل سؤالاتی بپرسد. با این اقدام مشخص شد که بیمار از حدود سی و پنج سال پیش وابستگی به الکل دارد اما تا قبل از شش ماه پیش شواهدی از اختلال هول وجود نداشت.
بیمار بارها الکل را ترک کرده بود و این دوره های پرهیز اغلب سه الی چهار ماه طول می کشید. در طول این دوره و بعد از دو هفته قطع الکل، حملات هول تکراری بروز نکرده بود. تشخیص مقدماتی وابستگی به الکل و اختلال اضطرابی ناشی از الکل همراه با حملات هول گذاشته شد.
بیمار تشویق شد الکل را ترک کند و درمان مناسب برای علائم احتمالی ترک شروع شد. در طول سه هفته پس از کاهش دوز بنزودیازپین ها که در درمان ترک الکل تجویز شد، شدت علائم هول کاهش یافت و بعداً این حملات رفع شدند.