شاید مهم ترین مسأله در درمان اعتیاد، همین گام باشد که بیمار بپذیرد مشکل او فراتر از مصرف مواد مخدر است. علت شایع شکست در درمان اعتیاد به مواد مخدر، این است که بسیاری از بیماران، هدف درمان خود را «قطع مصرف موادمخدر» قرار می دهند و زمانیکه به این نقطه می رسند، درمان را خاتمه یافته تلقی میکنند، درحالیکه تا زمانیکه الگوهای روانشناختی بیمار تغییر نکند، فرد همیشه در خطر بازگشت به مصرف مواد مخدر قرار دارد.
تنها با جایگزین کردن «سبک زندگی جدید» به جای «سبک زندگی معتادگونه»، می توان از وادی وابستگی به مواد مخدر، رهایی یافت. تغییر الگوهای روانشناختی، به شرکت در برنامه های روان درمانی نیاز دارد اما بیمار باید بداند که شناخت و تغییر این الگوها، به زمان احتیاج دارد و یکی دو جلسه شرکت در برنامه های روان درمانی، نمی تواند تغییر معجزه آسایی ایجاد کند.
روان درمانی مانند یک عمل جراحی نیست که به سرعت نتیجه بدهد، بلکه همچون یک برنامه تمرین ورزشی یا رژیم غذایی خاص است که آرام آرام و ظرف چندماه، اثربخشی خود را نشان می دهد. بنابراین اگر از فردی که تنها دو جلسه در یک برنامه روان درمانی شرکت کرده است، بپرسید که برنامه چقدر برای او اثربخش بوده، ممکن است اثربخشی آن را اندک ارزیابی کند، درحالیکه فردی که بیست جلسه در برنامه روان درمانی شرکت کرده، به احتمال قوی، اثربخشی روان درمانی را زیاد می بیند.
پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که یکی از عوامل موفقیت در درمان بیماری اعتیاد، طولانی بودن ارتباط بیمار با برنامه درمانیست. آنان این عامل موفقیت را «اثر زمان در درمان» نامیده اند، بنابراین بیماری که باوجود گذشت ده ماه از قطع مصرف مواد مخدر، هفته ای یکبار در جلسه «روان درمانی» شرکت میکند، احتمال بازگشتش به اعتیاد نیز بسیار کمتر از بیماریست که یک سال، مصرف مواد مخدر نداشته و خود را از شرکت در برنامه درمانی، بی نیاز می بیند. در واقع، همان طور که برای یک «معتاد»، مصرف مواد مخدر، تبدیل به یک «سبک زندگی» شده، برای نجات از بیماری اعتیاد، لازم است برنامه درمانی برای او به یک «سبک زندگی» تبدیل شود.
جلسات روان درمانی بیماران دچار اعتیاد، اغلب به صورت گروهی برگزار می شود که آن را «گروه درمانی» می نامند. در جلسات «گروه درمانی«، چندین اتفاق مثبت رخ می دهد.
1-بیماران با شرکت در جلسه ای که برای درمان اعتیاد تشکیل می شود، از الک انکار و خودفریبی خارج می شوند. بیمار با شرکت در جلسه، به طور ضمنی به خود یادآوری میکند که من دچار مشکلی هستم که برای حل آن، نیاز به کمک دارم. طبیع است که چنین کسی، دیگر نمی تواند خود را بفریبد و به خود بگوید مصرف مواد مخدر، تأثیر بدی روی زندگی ام نمی گذارد. 2-در جلسات گروه درمانی، بیمار با دیدن الگوهای بیمارگونه تفکر در سایر بیماران، با چهره خود مواجه می شود. گفت و شنود بیماران در مورد مشکلاتی که اعتیاد برای زندگیشان ایجاد کرده بود، موجب تلنگرخوردن و به یادآوردن مشکلاتی می شود که اعتیاد، آن ها را ایجادکرده و بیمار به لحاظ استفاده از الگوی انکار، اغلب آن ها را نادیده می گرفته است. ادامه ارتباط با دوستان، زمان مصرف و محیط های مصرف مواد مخدر، احتمال شکست بیماران در درمان و لغزش آنان را افزایش می دهد.
در شروع جلسات، بیشتر بحث و محور گفت وگوی بیماران در مورد عوارض ترک اعتیاد، وسوسه مصرف و مسائل مربوط به اعتیاد، مصرف و قطع مصرف است اما با طولانی تر شدن جلسات روان درمانی، کانون بحث به سوی «الگوهای روانشناختی» معطوف می شود که ممکن است به طور مستقیم با موضوع «اعتیاد» ارتباط نداشته باشند اما در حقیقت، زمینه ساز اعتیاد هستند، برای نمونه بسیاری از بیماران دچار اعتیاد، کنترلی بر هیجانات خود ندارند، به سرعت دچار خشم می شوند و در زمان خشم هم اغلب به یاد مصرف مواد مخدر می افتند بنابراین، یکی از راه های پیشگیری از بازگشت این افراد به مصرف مواد مخدر، این است که به آنان بیاموزیم چگونه خشم خود را کنترل کنند.
گاهی در بیماران لازم است شیوه «روابط دوستانه» مورد تجدید نظر قرارگیرد. اغلب حیطه های صمیمیت در زندگی این افراد، از حالت عادی خارج شده است. ممکن است بیمار، شب را در منزل دوستانش به سر ببرد، درحالیکه خانواده اش از او خبری ندارند! یا ممکن است دوستاناش را بدون در نظرگرفتن شرایط خانواده به خانه اش دعوت کند. بنابراین، موضوع جلسات روان درمانی، صرفاً مصرف مواد مخدر و قطع آن نیست، بلکه همه حیطه های زندگی بیماران، الزم است که مورد توجه و بازنگری قرارگیرد.