اختلال تغذیه یا اختلال خوردن، به عنوان بیماری روان شناخته میشود که با عادات غذایی غیرطبیعی مشخص میشود و میتواند سلامت جسمی و روانی و به طور کلی زندگی فرد را تهدید کند. در حالی که تقریباً همه افراد تا حدی نگران وزن خود هستند، این نگرانیها در افراد مبتلا به اختلالات تغذیهای به شدت افزایش مییابد. برای این افراد، وزن و عادات غذایی به مهمترین جنبه زندگی تبدیل شده و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
اختلالات خوردن منجر به تغییرات ناسالم در مصرف غذا، وزن و شکل بدن میشوند که میتوانند عواقب شدید و طولانیمدتی بر سلامت، کارایی و روابط فرد داشته باشند.
این اختلالات بیشتر در زنان و دختران رایج است، اما مردان نیز از این اختلالات در امان نیستند. عادات غذایی افراد مبتلا به اختلالات تغذیهای بسته به نوع اختلالی که دارند، متفاوت است.
کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، هشت نوع اختلال خوردن را شناسایی کرده است. این اختلالات عبارتند از:
بیاشتهایی عصبی: بیاشتهایی عصبی یا آنورکسیا، یکی از شایعترین اختلالات تغذیهای است که بیشتر در زنان دیده میشود. افراد مبتلا به این اختلال، با وجود وزن کم خود را دارای اضافه وزن میدانند و با محدود کردن شدید کالری و خودداری از خوردن غذا، سعی در کاهش وزن دارند. این اختلال میتواند تهدیدی جدی برای زندگی باشد و بیماران معمولاً با ورزش زیاد، استفراغ بعد از غذا یا استفاده از محصولات رژیمی وزن خود را کاهش میدهند.
پرخوری عصبی: پرخوری عصبی یا بولیمیا اختلالی است که بیشتر در نوجوانان و زنان دیده میشود. این افراد در مدت کوتاهی مقدار زیادی غذا میخورند و سپس برای جبران کالری مصرف شده، از روشهایی مانند استفراغ اجباری، روزهداری، مصرف ملینها و ورزش زیاد استفاده میکنند. آنها احساس میکنند نمیتوانند خوردن را متوقف کنند و توانایی کنترل کالری دریافتی را ندارند.
پرخوری: پرخوری یک اختلال تغذیهای است که بیشتر در نوجوانان و جوانان دیده میشود، اما میتواند افراد در هر سنی را تحت تأثیر قرار دهد. این افراد به طور منظم و بدون کنترل غذا میخورند، حتی زمانی که گرسنه نیستند. آنها کالری مصرفی خود را محدود نمیکنند و از روشهای پاکسازی مانند استفراغ یا ورزش بیش از حد استفاده نمیکنند. دورههای پرخوری معمولاً هفتهای یکبار رخ میدهد و این افراد ممکن است اضافه وزن و یا وزن طبیعی داشته باشند.
بیاشتهایی: افراد مبتلا به بیاشتهایی معمولاً نیازهای غذایی خود را تأمین نمیکنند و علاقهای به خوردن ندارند. آنها از غذاهای خاص اجتناب میکنند و نگران عواقب خوردن هستند. این اختلال بیشتر در کودکان دیده میشود و میتواند تا بزرگسالی ادامه یابد. این افراد معمولاً دچار کاهش وزن و مشکلات سلامتی ناشی از کمبودهای تغذیهای میشوند.
هرزخواری: در هرزخواری یا پیکا، فرد موادی غیر غذایی مانند یخ، خاک، گچ، یا صابون میخورد. این اختلال بیشتر در کودکان، زنان باردار و افراد دارای ناتوانی ذهنی دیده میشود و میتواند منجر به مسمومیت، عفونت، آسیب به روده و کمبودهای تغذیهای شود.
اختلال نشخوار: این بیماران به طور مکرر غذا را پس از خوردن بازمیگردانند، بدون تهوع یا استفراغ. این رفتار معمولاً در ۳۰ دقیقه اول پس از غذا رخ میدهد و میتواند منجر به سوءتغذیه شود. اختلال نشخوار بیشتر در نوزادان و افراد دارای ناتوانی ذهنی دیده میشود و در کودکان و بزرگسالان نیاز به درمان دارد.
سندروم خوردن شبانه: این افراد شبها از خواب بیدار میشوند و بیش از حد غذا میخورند، که حدود یک چهارم کالری روزانهشان را تشکیل میدهد. این رفتار معمولاً دو بار در هفته رخ میدهد.
اختلالات خوردن معمولاً با مشکلات سلامت روانی و جسمی مانند افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال وسواس فکری-عملی و اختلالات مصرف مواد همراه هستند. در صورت عدم درمان، علائم این اختلالات معمولاً بدتر شده و میتوانند تهدیدی برای زندگی باشند.
اعتیاد و اختلالات خوردن هر دو میتوانند چالش برانگیز و تغییر دهنده زندگی باشند. ارتباط نزدیکی بین این دو وجود دارد. افراد مبتلا به اختلال خوردن ممکن است به اعتیاد به عنوان راهی برای مقابله با اضطراب و استرسی که تجربه میکنند روی آورند و از مواد مخدر، الکل و سیگار برای کنترل وزن یا تلاش برای احساس بهتر استفاده کنند. بسیاری از افراد مبتلا به اعتیاد نیز مشکلات روانی مانند افسردگی و اضطراب دارند که میتواند منجر به رفتارهای خودآزاری مانند اختلال در غذا خوردن شود.
تحقیقات نشان میدهند که اختلالات تغذیهای و اعتیاد اغلب به طور همزمان رخ میدهند. بر اساس مقالات منتشر شده، تقریباً 50 درصد از افرادی که با اختلال تغذیهای دست و پنجه نرم میکنند، مواد مخدر یا الکل و گاهی هر دو را مصرف میکنند. این میزان سوء مصرف پنج برابر بیشتر از آن چیزی است که در عموم مردم مشاهده میشود. علاوه بر این، حدود 35 درصد از افرادی که مشروبات الکلی یا مواد مخدر مصرف میکنند، در مقایسه با 3 درصد از مردم عادی، از اختلالات تغذیهای رنج میبرند.
مانند بسیاری از جنبههای دیگر اعتیاد و اختلالات تغذیهای، علل این بیماریها اغلب مشابه هستند و شامل موارد زیر میشوند:
ژنتیک: پژوهشها نشان میدهند که یکی از علل اصلی و اساسی، ژنتیک است. همچنین، چندین انتقال دهنده عصبی مشترک در اختلالات تغذیهای و مصرف مواد نقش دارند.
محیط: فرهنگ عمومی اغلب لاغری بیش از حد را تحسین میکند. پیامهای فرهنگی نقش مهمی در ایجاد اعتیاد و اختلالات تغذیهای دارند. تأثیر و فشار همسالان و تمایل به تناسب اندام، به ویژه در میان نوجوانان و جوانان، از عوامل محیطی مؤثر به شمار میروند.
آسیبهای جسمی و عاطفی: آسیبهای جسمی و عاطفی گذشته اگر بدون درمان باقی بمانند، اغلب تأثیر زیادی بر اختلالات روانی و تغذیهای کنونی خواهند داشت. اختلالات تغذیهای و اعتیاد معمولاً از مشکلات بسیار عمیقتری ناشی میشوند.
سلامت عاطفی: هر نوع اختلال روانی درمان نشده همچون افسردگی یا اضطراب میتواند فرد را در معرض خطر اعتیاد یا اختلال تغذیهای قرار دهد، زیرا فرد ممکن است به دنبال راهی برای کنترل زندگی خود باشد.
اگرچه اختلالات تغذیهای و اعتیاد بر همه افراد تأثیر میگذارند اما، این عوامل میتوانند احتمال ابتلا به هر یک از این بیماریها را افزایش دهند.
تحقیقات و آمارها نشان میدهند که اختلالات تغذیهای و سوء مصرف مواد معمولاً به طور همزمان رخ میدهند و گاهی اوقات علائم مشابهی دارند. هنگام بررسی اختلالات تغذیهای یا اعتیاد، باید به علائم زیر توجه کنید:
علائم رفتاری
علائم فیزیکی
علائم مشابه بین این دو اختلال میتواند تشخیص اعتیاد و اختلالات تغذیهای را دشوار کند. با این حال، باید به یاد داشت که این اختلالات ممکن است به طور همزمان نیز رخ دهند.
اعتیاد و اختلالات تغذیهای هر دو بیماریهای مزمن و خطرناکی هستند که احتمال برگشتپذیری بالایی دارند. بنابراین، بسیار مهم است که افرادی که از هر دوی این اختلالها رنج میبرند، به سرعت به درمان تشخیص دوگانه بپردازند و از هر دو مورد رهایی یابند. برای افزایش شانس بهبودی طولانی مدت، اعتیاد و اختلالات تغذیهای باید به صورت تهاجمی و همزمان با یکدیگر درمان شوند.
متأسفانه، حدود ۹۲ درصد از زنان از ظاهر بدن خود ناراضی هستند و برای تغییر آن به رژیم غذایی روی میآورند. با توجه به اینکه دیدگاه جامعه از تصویر ایدهآل بدن همچنان بر دیدگاه مردان و زنان نسبت به خود تأثیر میگذارد، آشنایی با علائم اولیه اختلالات تغذیهای و ارتباط آن با اعتیاد ضروری است.