اگر تصمیم به ترک سیگار گرفتید و آخرین سیگارتان را کشیدید، همیشه یادتان بماند که بعد از آن دیگر سیگار نکشید. این یعنی دیگر به هیچ وجه سیگار یا هر شکل دیگری از نیکوتین را وارد بدنتان نکنید.
اینکه شاید ترک سیگار برایتان کار خیلی راحتی باشد، نباید ترس سالمی را که از سیگار دارید از بین ببرد. حتی کسانی که سیگار نمی کشند ترس سالمی نسبت به توتون و محصولات آن دارند. به همین خاطر است که وقتی کسی به آدم های غیرسیگاری، سیگار تعارف می کنند هیچ وقت نمی گویند: «بله، حتماً.»
اگر با کشیدن سیگار بعدی نیکوتین مغزتان را شارژ کنید مغزتان را یکبار دیگر احمق کرده اید. در نتیجه کل روند پاکسازی آشغال ها و مزخرفات مغز را باید دوباره از نو شروع کنید، این یعنی روز از نو، روزی از نو.
باید با یک دوره اولیه که دوره عوارض ترک سیگار است کنار بیایید. خیلی وقت است که با این دوره رو به رو شده اید. این دوره به زودی خواهد گذشت و باید با پیوند و ارتباطی که بین مغزتان و سیگار کشیدن برقرار شد رو به رو شوید.
برای خیلی ها، بخش اولیه ترک سیگار با موفقیت همراه است. علت آن است که آن ها از ابتدا با آن درگیر شده اند و وقتی با پاسخ هایشان ضربات درستی به آن وارد می کنند، نمی بازند.
علاوه بر این، هر بار، بخش دیگری از مغز نیکوتینی تان را ناک اوت می کنید، احساس بهتری پیدا خواهید کرد. متوجه خواهید شد همه چیز اندکی تازه تر شده است. مبارزه تان چنان ساده خواهد شد که روی سینه حریف می نشینید و یادتان می رود که اصلاً حریفی داشته اید. مواظب باشد، ممکن است چیزهای تازه رنگ ببازند.
برای اکثر افراد، اولین هفته های سیگار نکشیدن، خیلی راحت تر از آن چیزی است که تصور کرده بودند. همیشه این حس را دارم که چرا انقدر دیر اقدام کردم؟ سال ها پیش می توانستم به راحتی سیگار را ترک کنم.
به یاد داشته باشید تا به اینجا که آمده اید سفر بوده است و باید به یاد آورید چطور به اینجا رسیدید. خوشبختانه می توانید نزد خود بنویسید که چرا دیگر به سیگار نیاز ندارید، و مواردی که بیشتر در مورد شما صدق می کنند یا حس می کنید ملکه ذهنتان شده اند را ذکر کنید.
مطمئنم بسیاری از شما ضرب المثل ها یا داستان هایی که به خودتان مربوط می شوند را خلق یا ابداع خواهید کرد. اگر آن ها را یادداشت کنید، هیچ گاه فراموش نمی شوند و می توانید در آینده از آن ها برای تشویق دیگران و خودتان استفاده کنید.
آخرین سیگارتان چیزی نخواهد بود جز یک موقعیت هیجان انگیز. شما دارید وارد بخشی از زندگی تان می شوید که خیلی وقت است آن را حس نکرده اید. حسی از آزادی وجود دارد که شما در همه این مدت از آن محروم بوده اید، و حسی از هوشیاری وحدت و روشنی که هیچ گاه مثل اکنون آشکار نبوده است.
سعی کنید این حس را به روی سیگار ی ها نیاورید، ولی متوجه خواهید شد که وقتی می بینید دیگران برده سیگار هستند و سیگار از گوشه لبشان آویزان است، نمی توانید پیش خود لبخند نزنید. شما به آن ها نمی خندید، در واقع، شما به این واقعیت می خندید که مجبور بودید آن همه عذاب بکشید چون مغزتان به اندازه کافی اطلاعات مهم نداشت.