جداسازی به معنی عدم درگیری در مشکلات و بیماری فرد معتاد است. ضروری است خود را از دل مشغولی و نگرانی دائم در بیماری اعتیاد فرد جدا سازید. هرچند مشکلات سوء مصرف کنندگان مواد مخدر بر همه اعضای خانواده تأثیر می گذارد اما مسئولیت اصلی پیگیری های درمان اعتیاد، برعهده مصرف کننده مواد مخدر است نه اعضای خانواده.
هر فردی یک شخصیت منحصر به فرد داشته و دارای وظایف و نقش های متفاوتی است. هر شخصی باید مسئولیت های خود را انجام دهد. همان گونه که فرد دیگری نمیتواند مسئولیت و کارهای شما را انجام دهد و اصولاً قادر به انجام آن نیست شما هم نمی توانید مسئولیتها و بار بیماری بیمارتان را به دوش بکشید. اصولاً خانواده نمی تواند بار بیمار را بر عهده بگیرد. زیرا اثرات روانی آن بسیار سنگین و طاقت فرساست.
نکته مهم این است که نگرانی باعث تغییر هیچ واقعیتی نمی شود و وسواس فکری ما را به دردسر میاندازد و لذا نمیتوانیم مشکلات خود را حل نموده و در نهایت مجبور خواهیم شد تا رابطه خود را با دیگران قطع کنیم.
اشتغال ذهنی به مشکل انسان دیگر بدترین وضعیتی است که ممکن است اتفاق بیفتد. در واقع اشتغال ذهنی، نگرانی و کنترل گری خیالی باطل و نوعی خودفریبی است. گاهی ما وابستگی را به معنی نگران بودن و تلاش وسواس گونه برای مراقبت از خود تلقی میکنیم در حالی که ما به نگران بودن خودمان ادامه میدهیم.
گاهی ما به افراد وابسته می شویم و برای آن ها زندگی می کنیم و اثری از زندگی برای خودمان باقی نخواهد ماند. باید تلاش نمود خود را از بیماری سوء مصرف کنندگان مواد مخدر با درک دقیق بیماری، نحوه واکنش، شناخت نقاط قوت و ضعف بیمار، تمرکز بر سایر اعضای خانواده به جای تمرکز بر بیمار، تعیین اهداف و علایق خود و سایر اعضای خانواده، استفاده از تکنیک های حل مسئله، مقابله با هیجانات و بحران های روانی و حضور در جلسات گروه درمانی جدا ساخت.
جداسازی قطع ارتباط خصمانه و بی روح با سوء مصرف کنندگان مواد مخدر نیست. چشم پوشی ناامیدانه از هرچی که زندگی و دیگران بر ما اثر گذاشته نیست. همچنین عمل آری از بی تفاوتی و بی اعتمادی نسبت به مردم و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت های خود و دیگران نمی باشد. یعنی رها شدن به لحاظ روانی، هیجانی، عاطفی و جسمی در یک درگیری ناسالم با مشکلات و مسئولیت هایی که نمی توانیم آن ها را حل کنیم. در حالی که هر شخص مسئول امور خویش است و نگرانی ما کمکی به بهبود وضعیت بیمار نخواهد کرد.
موضوع مهم این است که ارزش هر چیز را بیشتر بدانید سودمندی آن نیز بیشتر خواهد بود. جداسازی نیاز به زندگی در لحظه اکنون دارد. یعنی زندگی در این جا و اکنون و ما به جای این که دائم بیمار را کنترل نماییم، بگذاریم تا مسائل روند صعودی خود را طی نمایند. از افسوس خوردن در گذشته و ترس از آینده رها شده از لحظات حال استفاده نماییم.
جداسازی نیز دارای نشانه هایی مانند عواطف و ترحم به بیمار می باشد. در کل مراقبت از خود بمانند افراد تحت درمان اهمیت دارد. جداسازی بیطرفی سالم است. جداسازی به معنی بی تفاوتی نیست بلکه به این معناست که ما بدون آن که مضطرب شویم عشق بورزیم. مشکلات خود را حل نموده و به دیگران آسیب نزنیم و خود را دوست داشته باشیم.
جداسازی پیامدهای مهم تری نیز دارد و آن به حرکت درآمدن دیگران است که باعث ایجاد انگیزه، احساس آزادی در افراد شده و آ ن ها را از رکود، سستی، نگرانی و دلواپسی بیرون می آورد. جداسازی هم نوعی اقدام و هم نوعی هنر و شیوه ای برای زندگی کردن است. اما مهم است که بدانیم چگونه خود را جدا سازیم. چگونه می توان خود را از گرفتاریها، درد و رنج جسمی و روانی جدا کنیم.
مثلث رشد یعنی راستگویی، شفافیت و تمایل به ما این امکان را می دهد. جداسازی نیازمند تمرین است و با تمرین جداسازی میتوان عادتی شادتر و زندگی بهتری داشته باشیم. اما لازم است در هر کاری که انجام میدهیم عشق و صمیمیت باشد. در خصوص زمان جدا شدن هنگامی است که دریابید در ارتباط با بیمارتان کاری از دست شما بر نخواهد آمد و زمانی که نمیتوانیم عواطف و هیجانات خود را کنترل کنیم پس بیایید با عشق جدا شویم.