در بیشتر قرن گذشته، دانشمندانی که در مورد مواد مخدر و مصرف مواد مخدر مطالعه میکردند، در سایه افسانهها و تصورات نادرست قوی درباره ماهیت اعتیاد به مواد مخدر کار کرده اند. هنگامی که دانشمندان شروع به مطالعه رفتار اعتیاد آور کردند، تصور می شد که افراد معتاد به مواد مخدر از نظر اخلاقی دارای نقص هستند و قدرت اراده ندارند. این دیدگاهها واکنشهای جامعه به مصرف مواد مخدر را شکل دادند و آن را به عنوان یک نقص اخلاقی و نه یک مشکل سلامتی تلقی کردند، که منجر به تأکید بر مجازات به جای پیشگیری و درمان اعتیاد به مواد مخدر شد.
امروزه به لطف علم، دیدگاهها و پاسخهای ما به اعتیاد و طیف گستردهتر اختلالات مصرف مواد مخدر به طور چشمگیری تغییر کرده است. اکتشافات پیشگامانه در مورد مغز، درک ما را از مصرف اجباری مواد مخدر متحول کرده است و ما را قادر می سازد تا به طور مؤثر به این مشکل پاسخ دهیم.
در نتیجه تحقیقات علمی می دانیم که اعتیاد به مواد مخدر یک اختلال پزشکی است که بر مغز تأثیر می گذارد و رفتار را تغییر می دهد. ما بسیاری از عوامل خطر بیولوژیکی و محیطی را شناسایی کردهایم و شروع به جستجوی تغییرات ژنتیکی کردهایم که در ایجاد و پیشرفت این اختلال نقش دارند. دانشمندان از این دانش برای توسعه رویکردهای پیشگیری و درمان مؤثر بیماری اعتیاد به مواد مخدر استفاده میکنند که عوارض مصرف مواد مخدر را برای افراد، خانوادهها و جوامع کاهش میدهد.