برقراری این گونه ارتباط با بیمار گرفتار اعتیاد باعث دور شدن از او می شود. بیمار گرفتار اعتیاد به شدت حساس و شکنده می شود و با کوچک ترین رفتار اشتباه اطرافیان از آن ها فاصله می گیرد و این دقیقاً طرز ارتباط نامؤثر در اعتیاد است.
وقتــی شــما همیشــه حــق را بــه خودتــان می دهیــد و تصــور می کنیــد کــه شــما درســت می گوییــد و ایــن فــرد معتــاد اســت کــه مرتکــب اشــتباه شــده، صحبت کــردن شــما بــا عزیــز معتادتــان راه به جایــی نخواهــد بــرد و نتیجــه مطلوبــی نخواهــد داشــت.
زمانی کــه شــما عضــو معتــاد را باعــث تمــام مشــکلات خــود به حســاب می آوریــد و مشــکل اعتیــاد را تنهــا عامــل آشــفتگی و برهم خــوردن زندگـی خـود می دانیـد، باعـث خواهیـد شـد کـه او حالـت تدافعـی به خـود گرفتـه و بهانــه جدیــدی نیــز بــرای ادامــه مصــرف مــواد مخدر خــود به دســت آورد.
هــر یــک از مــا مســئول زندگــی خودمــان هســتیم و حــق طبیعــی و خــدادادی مــا ایــن اســت کــه شــاد و آزاد زندگــی کنیــم و به دنبــال خوشــبختی خودمــان باشــیم. داشــتن دختــر، پســر، والدیــن یــا همســر معتــاد به هیچ عنــوان دلیلــی بــرای ایــن نیســت کــه مــا هــم حتمــاً بایــد بدبخــت و بیچــاره شــویم و در غــم و انــدوه زندگــی کنیــم. وقتــی مــا خودمــان را آن قــدر بــه عضــو معتــاد وابســته می دانیــم کــه فکــر می کنیــم چگونگــی و کیفیــت زندگــی مــا، بــه مصرف کـردن یـا نکـردن او بسـتگی دارد، درحقیقـت نقـش یـک قربانـی را بـازی می کنیــم.
هیچ کـس دوسـت نـدارد مـورد انتقـاد قـرار بگیـرد و فـرد معتـاد خانـواده شـما نیـز از ایــن قاعــده مســتثنی نیســت. خــوار و کوچک کــردن یــا ضعیــف، بی دســت و پا و بــی اراده توصیف کــردن او، بــدون شــک واکنــش خشــن وی را به دنبــال خواهــد داشــت. هــر انــدازه هــم کــه فکــر کنیــد انتقــاد شــما از فــرد معتــاد درســت و منطقــی اســت، بــاز هــم ایــن انتقــاد باعــث می شــود تــا او بیش از پیــش در لاک خــودش فــرو رود.
گاهــی ممکــن اســت اعضــای خانــواده فــرد معتــاد، بعــد از این کــه همــه تلاش هایشــان بی نتیجــه مانــد، تصــور کننــد کــه هیــچ امیــدی بــه پاک شــدن عزیــز معتادشــان نیســت و چــاره ای ندارنــد جــز این کــه او را بــه حــال خــود رهــا کننــد یــا این کــه به طــور کامــل ارتبــاط خــود را بــا او قطــع کننــد. معمــولاً سـرخوردگی و ناامیـدی از آن جـا ناشـی می شـود کـه شـما نتوانسـته اید رفتـار فـرد معتــاد را تغییــر دهیــد و او را بــه قطــع مصــرف مــواد مخدر وادار کنیــد.
به زبـان سـاده و بـا صراحـت بـه فـرد معتـاد بگوییـد کـه چـه انتظاراتـی از وی داریـد. گلـه و شـکایت کردن و به میـان آوردن ایـن موضـوع کـه ما سـزاوار داشـتن یـک زندگـی بهتـر از ایـن هسـتیم و در کل نصیحت کـردن معتـاد، کاملاً بی فایده بـوده و هیـچ کاری از پیـش نمی بـرد و تنهـا باعـث می شـود کـه او بیشـتر از شـما دوری کنـد. صداقـت، همیشـه بهتریـن روش بـرای برخـورد بـا یـک فـرد معتـاد اسـت.
اعضــای خانــواده بــا کمک کــردن نا به جــا بــه عضــو معتــاد خانــواده، در واقــع امــکان رو به رو شــدن و تجربه کــردن عواقــب و پیامدهــای بیمــاری اعتیــاد را بــه او نمی دهنــد و نمی گذارنــد کــه او مســئولیت رفتارهــای خــود را برعهــده بگیــرد. آن هــا بــا حمایــت ناســالم از فــرد معتــاد، روشــی را انتخــاب کرده انــد کــه باعــث می شــود تــا بیمــاری اعتیــاد او ســریع تر و راحت تــر پیشــرفت کنـد. بهتریـن کار ایـن اسـت کـه اعضـای خانـواده اجـازه دهنـد تـا فـرد معتـاد پیامدهــا و مصیبت هــای ناشــی از اعتیــادش را به شــخصه تجربــه کنــد.
هیــچ انســانی کامــل و عــاری از خطــا و اشــتباه نیســت، امــا در هنــگام مواجهــه بـا یـک فـرد معتـاد کـه بـدون تردیـد رفتارهـای نادرسـت و آزاردهنـده زیـادی دارد، کمتــر کســی پیــدا می شــود کــه ناقص بــودن شــخصیت خــود را بپذیــرد. زمانی کـه اعضـای خانـواده از پذیرفتـن خطاهـا و اشـتباهات خودشـان خـودداری می کننــد و در همــه مــوارد فــرد معتــاد را مقصــر می داننــد، درهــای گفتگــوی ســازنده بــا فــرد معتــاد به طــور کامــل بســته می شــود.
وقتی ما در برابر هر حرف و سـخن معتـاد از خودمـان واکنش نشـان دهیم و او را سـرزنش کنیـم، در واقع شـانس هر گونـه گفتگو بـا او را از بیـن برده ایم.
کینــه به دل گرفتــن، خــودداری از بخشــیدن و یــادآوری آزار و اذیت هــای گذشـته، باعـث می شـود کـه احتمـال گفتگـوی سـالم و سـازنده بـا فـرد معتـاد از میــان بــرود. هیچ وقــت فرامــوش نکنیــد کــه فــرد معتــاد، در واقــع یــک بیمــار اسـت و بیشـتر رفتارهـای او واقعی نیسـت، بلکـه از بیمـاری اعتیـاد او سرچشـمه می گیـرد.