بر اساس مطالعات مختلف، شیوع افسردگی در بیماران الکلی بین ۱۰ تا ۵۰ درصد تخمین زده شده است. افسردگی در زن های الکلیک بیشتر از مردهای الکلیک است. گاهی توصیه می شود، چنانچه علائم افسردگی سه هفته پس از ترک الکل ادامه یابد باید از داروهای ضد افسردگی استفاده شود. بیماران دوقطبی بیشتر به الکلیسم مبتلا میشوند چون از الکل برای خود درمانی و دوره های درمانی استفاده می کنند. استرس بالای مربوط به مصرف حاد الکل با افزایش اضطراب و افسردگی در افراد الکلیک است و این رویداد در افراد غیر الکلیک کمتر دیده می شود. اختلالات اضطرابی ممکن است در افراد الکلیک دیده نشود. در بعضی از مردهای الکلیک سابقه اختلال حواس، قبل از پیدایش الکلیسم، وجود دارند. در بعضی از زن های الکلیک نیز این سابقه به خوبی، قبل از پیدایش الکلیسم، وجود دارد.
الکل مصرف شده ابتدا به مقدار کمی از راه مخاط دهان و ریه ها وارد جریان خون میشود و سپس از طریق جذب گوارشی و دستگاه گردش خون به مغز و سایر اعضا بدن می رسد. سرعت ورود الکل به خون به عوامل متعددی بستگی دارد مانند تعداد و نوع غذای موجود در معده، نوع مشروب و غلظت الکل آن، موقعیتی که نوشیدنی های الکلی مصرف می شود و سرشت مصرف کننده الکل. وجود غذا در معده، به ویژه غذاهای مرکب، موجب کندی جذب الکل میشود. خوردن آب همراه با الکل، جذب الکل را راحت میکند. شامپاین و ویسکی با سودا از این نظر معروفند و سریع آثار مسمومیت را ایجاد می کنند.
بدن در مقابل مغلوب شدن با الکل به برخی ساز و کارهای محافظتی مجهز است. مثلاً، بر خلاف سایر غذاها، ممکن است الکل مستقیماً از معده وارد خون شود. بالا رفتن غلظت الکل در معده موجب ترشح موکوز و بسته شدن دریچه پیلور یک می شود. با این عمل از ورود الکل به روده باریک، که مانع مهمی برای جذب آن وجود ندارد، ممانعت می شود. به این ترتیب، ممکن است مقدار زیادی الکل ساعت ها در معده جذب نشده بماند و اسپاسم پیلور موجب تهوع و استفراغ شود. الکل پس از جذب خون به همه ی نسوج بدن می رسد و چون انحلال آن در آب بدن یکسان است، نسوج دارای آب بیشتر الکل زیادتری دریافت میکنند. آثار مسمومیت زمانی بارز است که غلظت الکل در خون به سرعت بالا می رود و با جذب تدریجی و اکسیده شدنش علایم مسمومیت کاهش می یابد.
از اکسیداسیون الکل گرما و انرژی کار به وجود می آید. با وجود این، کسانی که در مصرف الکل افراط می کنند میزان گرما و انرژی حاصل از اکسیداسیون الکل در بدنشان به قدری بالا است که به سایر منابع غذایی و نیازهای تغذیه ایی اهمیت نمیدهند. به این ترتیب، ممکن است به بیماری کمبود ویتامین و سایر مواد مغذی (مثل پلاگر، بری بری) مبتلا شوند. به علاوه الکل میزان کورتیزول خون را بالا میبرد.
الکل نوعی مسکن سلسله اعصاب مرکزی، نظیر بیهوش کننده ها، است. اگر غلظت الکل در خون به ۰/۵۰ درصد برسد، قدرت تفکر، قضاوت و مهارت ها ضعیف می شوند و در غلظت ۰/۱ درصد، اعمال حرکتی ارادی آشکارا شل و ول می شوند. در غلظت ۰/۲ درصد، عملکرد همه ناحیه حرکتی در مغز مختل می شود و نواحی نظارت کننده هیجانات نیز تأثیر می پذیرد. اگرغلظت الکل در خون به ۰/۴ تا ۰/۵ درصد برسد شخص دچار اغما می شود. در سطوح بالاتر مرکز ابتدایی نظارت کننده تنفس و قلب نیز تأثیر می پذیرد و مرگ فرا می رسد. مرگ معمولاً ناشی از ضعف تنفسی یا ورود مواد استفراغ شده به شش ها است. الکل موجب کاهش خواب با امواج آهسته می شود و بی خوابی ایجاد می کند. الکل موجب فراموشی میشود. این دوره های فراموشی ممکن است موجب ناراحتی زیادی شود و شخص مبتلا نگران باشد مبادا بدون غرض به کسی آسیب برساند یا در حالت مستی رفتاری شرمآور داشته باشد.
چون در این دورهها سایر قوای هوشی شخص آسیبی نمی بیند، با وجود چنین فراموشکاری، ممکن است کارهای پیچیده ای را انجام دهد. نشانه های فعلی، حاکی است که فراموشی های مستی، نشانه دهنده اختلال در انسجام معلومات تازه است.