این باوری است که بسیاری آن را درست می دانند و دلایل زیادی برای اثبات آن دارند. اما به سه دلیل این باور اشتباه است:
اول این که اگر در قرن هجده میلادی بودیم، این عقیده درست بود، چون علم به اندازه کافی پیشرفت نکرده و خیلی از پدیده ها مانند اعتیاد و مواد مخدر ناشناخته بودند و اگر هم اطلاعات ناقصی در مورد پدیده ای وجود داشت به علت نبود وسایل ارتباطی، رسانه ها و منابعی مانند اینترنت، کتاب، روزنامه، تلویزیون، متخصصان و دیگر منابع، دسترسی به آن اطلاعات آسان نبود، برای همین کسی که سوالی برایش پیش می آمد مثلاً در زمینه اعتیاد یا مواد مخدر، احتمالاً راهی به جز تجربه مستقیم ماده مورد نظر وجود نداشت!
اما اکنون در هر زمینه ای آن چنان اطلاعات عظیمی وجود دارد که تقریباً به همه ی سوالات ما پاسخ داده می شود. پس اگر سوالی در مورد مواد مخدر اعتیادآور مانند آمفتامین برایمان پیش آید، بهترین راه این است که از طریق اینترنت، کتاب ها و متخصصان به سوال خود پاسخ دهیم و برای پی بردن به چیستی و چگونگی این ماده، نیازی به تجربه یا مصرف آن نیست.
دوم این که، تجربه همیشه به علم منجر نمی شود. بسیاری از معتادان پس از چند سال مصرف مواد مخدر، هنوز هم اطلاعات صحیح کمی در مورد مواد مخدر دارند و بیشتر اطلاعات آن ها اشتباه است.
و نهایتاً سومین دلیل اشتباه بودن این باور این است که برخی اوقات حتی یک بار تجربه، منجر به صدمات و زیان های غیرقابل بازگشت می شود. مثلاً تصور کنید فردی بگوید می خواهد فقط یک بار تجربه ی پریدن از ارتفاع 20 متری را بدون چتر داشته باشد.
این تجربه حتماً به مرگ وی منجر خواهد شد و یا رو به رو شدن با یک شیر بالغ وحشی، حتی برای یک بار هم می تواند منجر به مرگ شود.
تجربه ی یک بار مصرف مواد اعتیادآور، باعث به وجود آمدن میلی شدید در فرد می شود که حتی اگر همیشه از آن ماده دوری کند، باز هم این میل شدید، انرژی زیادی از فرد می گیرد و او را آزار خواهد داد.