اختلال اسکیزوافکتیو(عاطفه گسیختگی)، هم خصایص اختلالات خلقی را دارد و هم خصایص اسکیزوفرنی را. در نظام های طبقه بندی فعلی، در صورتی تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو گذاشته می شود که یکی از 6 حالت زیر وجود داشته باشد:
اصطلاح " اختلال اسکیزوافکتیو" را "ژاکوب کازانین" در 1933 برای اختلالی وضع کرد که علائم اسکیزوفرنیا را همراه با علائم اختلالات خلقی داشته باشد. مشخصه دیگری که بیماران دچار این اختلالات داشتند، شروع ناگهانی علائم، آن هم اغلب در سنین نوجوانی بود. معمولا این بیماران از سطح کارکرد پیش مرضی خوبی برخوردار بودند و اغلب پیش از شروع علائم، تحت فشار روانی مشخصی قرار داشتند. در خانواده آنها نیز اغلب سابقه اختلال خلقی وجود داشت.
از آنجا که در زمان کازانین مفهوم وسیعی که بلویلر از اسکیزوفرنی ارائه کرده بود، مفهوم محدود کرپلینی را تحت الشعاع قرار داده بود، کازانین معتقد بود که این بیماران دچار نوعی اسکیزوفرنی هستند. از 1933 تا حدود 1970 بیمارانی را که علایمی شبیه کازانین داشتند، تحت عناونی مختلفی دسته بندی می کردند: اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی غیرمعمول (آتیپیک)، اسکیزوفرنی با پیش آگهی خوب، اسکیزوفرنی فروکش یابنده و روانپریشی ادواری (سیکلویید)، و این ها همه اصطلاحاتی بودند که موکداً بر وجود ارتباطی با اسکیزوفرنی دلالت داشت.
شیوع مادام العمر اختلال اسکیزوافکتیو کمتر از یک درصد و احتمالا در طیفی از 8/0 – 5/0 درصد است. البته این تعداد همگی تخمینی است، چون در مطالعاتی گوناگونی که بر روی اختلال اسکیزوافکتیو صورت گرفته از ملاک های تشخیصی مختلفی استفاده شده است. در کار بالینی وقتی که بالینگر تشخیص قطعی را در ذهن ندارد، اغلب اختلال اسکیزوافکتیو را به عنوان تشخیص مقدماتی خود مطرح می کند.
افراد مبتلا به سندروم اسکیزوافکتیو دچار روانپریشی هستند. برای درمان می بایست در مراکز روانپزشکی بستری شده و تحت مراقبت باشند. این بیماری ممکن است شامل دوره های طولانی باشد و در برخی موارد ماه ها طول بکشد ولی در صورت بستری شدن بیمار و استفاده از دارودرمانی و جلسات روان درمانی کم کم وضعیت بیمار رو به بهبودی می رود. تجویز و استفاده از دارو حتماً می بایست تحت نظر متخصص روانپزشکی باشد و در صورت استفاده از دارو و شرکت در جلسات روان درمانی شخص می تواند به زندگی طبیعی خود بازگشته و فعالیت های خود را ادامه دهد.
تفاوت های جنسی اختلال اسکیزوافکتیو در نمونه های بالینی عموماً مشابه تفاوت های جنسی است که اختلالات خلقی دیده می شود. نوع دو قطبی اسکیزوافکتیو در زن و مرد شیوع تقریبا یکسانی دارد اما شیوع نوع افسرده در زنان 4 برابر مردان است. اختلال اسکیزوافکتیو نوع افسردگی در سالمندان ممکن است شایعتر از جوانان باشد و نوع دوقطبی این اختلال در جوانان ممکن است شایعتر از سالمندان باشد سن شروع آن نیز مثل اسکیزوفرنی، در زنان بالاتر از مردان است. مردان مبتلا به اختلال اسکیزوافکتیو احتمالا رفتار ضد اجتماعی از خودشان نشان می دهند و حالت عاطفی شان به طور برجسته ای تخت یا نامناسب است.
تشخیص این بیماری می تواند دشوار باشد زیرا شباهت زیادی به اختلال اسکیزوفرنی دارد.
علت اختلال اسکیزوافکتیو ناشناخته است، اما 4 الگوی نظری در موردش ارائه داده اند: اختلال اسکیزوافکتیو ممکن است نوعی اسکیزوفرنی یا نوعی اختلال خلقی باشد. اختلال اسکیزوافکتیو ممکن است تظاهر همزمان اسکیزوفرنی و اختلال خلقی باشد. اختلال اسکیزوافکتیو ممکن است خود روانپریشی جداگانه و ثالثی باشد که نه ربطی به اسکیزوفرنی داشته باشد نه ربطی به اختلالات خلقی. شاید متحمل ترین حالت آن باشد که اختلال اسکیزوافکتیو را گروهی اختلال ناهمگن بدانیم که هر یک از این وجوه ممکن را شامل می شود.
در مطالعاتی که برای کشف این احتمالات طراحی شده تاریخچه خانوادگی، شاخص های زیستی، پاسخ کوتاه مدت به درمان و فرجام دراز مدت بررسی می شود. گرچه بیشتر کارهایی که بر روی خانواده و نقش وراثت در بررسی اختلال اسکیزوافکتیو انجام شده، بر این فرض مبتنی بوده است که اسکیزوفرنی و اختلالات خلقی دو قلمرو کاملا جداگانه اند، برخی داده ها حاکی از آن است که ممکن است که از نظر ژنتیکی به هم مرتبط باشند.