سبک زندگی به معنای شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه یا جامعه است. به عبارت دیگر سبکهای زندگی مجموعه ای از طرز تلقی ها، ارزش ها، شیوه های رفتار، احساس و سلیقه ها را در بر می گیرد. مصرف کنندگان مواد مخدر نیز دارای سبک زندگی معتاد وار هستند. یعنی سبک زندگی جدا از سایر افراد دارند. هرچند با ما زندگی میکنند اما شیوه زندگی کردن آن ها با افراد عادی فرق می کند.
همان گونه که معتادان گمنام می گویند مصرف کنندگان مواد مخدر برای مصرف زندگی می کنند و مصرف می نمایند تا زندگی کنند. یعنی ارزشها و سبک زندگی آن ها در اختیار خود نبوده و گاهی خود اراده ای در تعیین چنین سبک زندگی ندارند. هرچند خود چنین سبکی را برگزیدهاند. در این شیوه زندگی نحوه تلقی آن ها درباره مسائل معتاد وار است. یعنی مانند یک معتاد مسائل را درک و تفسیر می نمایند.
ارزش های آن ها ممکن است با ارزشهای سایر افراد متفاوت باشد. شیوههای رفتاری آن ها کج اندیشانه است. احساسات آن ها گاهی غیر عادی است. مخصوصاً در بین مصرفکنندگان شیشه این موضوع به خوبی نمایان است. سلیقه های آن ها خاص است و با سلیقه های اطرافیان ممکن است متفاوت باشد و حتی در اهداف و مسائل زندگی نیز متفاوت با دیگران فکر می نمایند. گاهی می خواهند خاص باشند چون فکر میکنند واقعاً خاصند. شاید واقعاً خاص باشند زیرا تجربه هایی دارند که دیگران ممکن است نداشته باشند. چنین شیوهای ما را به مفهوم سبک زندگی معتادوار سوق میدهد.
سبک زندگی که مسیری جدا و متفاوت در زندگی افراد مصرف کننده ایجاد میکند. شاید یکی از دلایل تعارض نیز همین باشد زیرا سبک های زندگی افراد مصرف کننده، خانواده و دیگران در تضاد با هم قرار میگیرد و باعث تنش می گردد. برخی از خانواده هایی که بیمارانشان تحت درمان دارویی با متادون و شربت طنتور اپیوم قرار دارند اقدام به ترکیب آب با شربت متادون و یا اپیوم می کنند.
به نظر میرسد چنین اقدامی ممکن است در نگاه اول کمک به بیمار جهت کم کردن دوز دارو تلقی شود اما باید توجه داشت که این اقدام از طرف خانواده و مرکز درمانی ممکن است باعث بی اعتمادی در بیمار نسبت به خانواده و درمانگر و در نهایت درمان شود. اعتماد بیماران به سختی به دست می آید و ریختن آب در داروهای آن ها باعث از دست رفتن اعتماد در آن ها می شود. لذا ضروری است با نظارت پزشک و تیم درمانگر اقدام به کاهش و یا افزایش دوز بیماران نمود.
موضوعی که در ارتباط با خانواده ها به سوء مصرف کنندگان مواد مخدر مهم است این خانواده ها به امید یک «ناجی» هستند. آن ها به شکل وسواس گونه ای به دنبال یک ناجی هستند. این ناجی میتواند یک شخص و یا یک موقعیت یا حادثه و اتفاق باشد که به آن ها کمک کند تا هم خودشان و هم بیمارشان نجات یابند. آن ها دنبال یک اتفاقند که روزی بیمارشان نجات یابد. اما این که این اتفاق کی رخ دهد مشخص نیست اما ممکن است این اتفاق رخ ندهد. در حالی که رنج خانواده روز به روز بیشتر میشود.
خانواده در رنج است اما منتظر یک معجزه و اتفاق است. شاید یکی از راه های رهایی خانواده از این سردرگمی رسیدن به این باور باشد که برای درمان بیمارشان نمی توانند کاری انجام دهند زیرا کنترل این بیماری در اختیار آن ها نیست. بسیار مهم است که این باور درونی شود.
شاید در این صورت تا حدی از چنین رنجی در امان بمانند. البته انتظار داشتن یک ناجی بیشتر یک بیماری است زیرا شک و ظن خانواده را نشان میدهد. همچنین حاکی از این است که خانواده هنوز با این مشکل به خوبی کنار نیامده است.
علاوه بر این می تواند با مفهوم دلبستگی نیز ارتباط داشته باشد. زیرا خانواده، بیمار را هنوز دوست دارد اما بیماری اش را نمی پذیرد. آن ها نمیتوانند این دو را از هم تفکیک نمایند زیرا به نظر تفکیک شدنی نیستند. اعتیاد یعنی معتاد و معتاد یعنی اعتیاد. معتاد یعنی مصرف مواد مخدر و مصرف مواد مخدر یعنی معتاد. چگونه خانواده می تواند این دو را از هم جدا نماید در حالی که لازم و ملزوم هم بوده و در هم تنیده اند.
همدیگر را با جان و دل می خواهند. برای هم زندگی می نمایند. معتاد برای مواد مخدر زندگی میکند و ممکن است در کنار مواد مخدر بمیرد. خانواده نمیتواند این دو را از هم تفکیک نماید. خانواده متحیر است. چه اقدامی انجام دهد. کاری از او ساخته نیست. روزبهروز رنجش بیشتر میشود.
خانواده عاشق و دلسوخته کسی است که عشق او چیز دیگر و زندگی او در مسیر دیگری است. تفکر ناجی در چنین شرایطی شکل میگیرد. هنگامی که خانواده در بیابان اعتیاد متحیر و سرگردان است. در یک آسمان بی ستاره در حرکت است. هیچ کورسویی نیست. آیا راهی است؟ به نظر باید به شهود خود برگردد. با خدای خود عهد بندد. از او طلب کمک کند یا بر اساس درک شهودی مسیر درست را به او نشان دهد. تا به سر مقصد برسد. از این شب تاریک و بیابان بزرگ نجات یابد. نباید نا امید شد. زیرا بشارت دهنده ای به او بشارت داده است.