اوتیسم

اختلالات طیف درخودماندگی واضحاً منشاء عصبی رشدی دارند و گروهی ناهمگن از اختلالاتی هستند که مشخصه آنها ناهنجاری در ارتباط و تعاملات اجتماعی و وجود علائق و فعالیت های تکراری یا محدود است.

اوتیسم یک نوع اختلال رشد است که با مشکلات ارتباطی و کلامی غیرطبیعی مشخص می شود. این بیماری در پسران شایع تر از دختران است و معمولاً تا قبل از سن 3 سالگی در کودک تشخیص داده می شود.

اختلالات طیف درخودماندگی(اوتیسم):

این بیماری ارتباطی با وضعیت مالی و فرهنگی خانواده ندارد و ناشی از اختلال رشد طبیعی مغز در زمینه ی روابط اجتماعی و  مهارت های ارتباطی می باشد. افراد مبتلا به این بیماری معمولاً در ارتباط برقرار کردن با دیگران دچار مشکل هستند و ارتباط فرد بیمار را با دنیای بیرون دشوار است. در برخی موارد پرخاشگری و خودآزاری نیز دیده می شود.

افراد مبتلا به اوتیسم حرکات تکراری دارند و معمولاً نسبت به تغییر، از خود مقاومت نشان می دهند. در برخی موارد در حواس پنج گانه نیز اختلالاتی بوجود می آید.

اختلالات طیف درخودماندگی (ASD) شامل موارد زیر هستند:

  • اختلالات درخودماندگی کلاسیک
  • سندروم آسپرگر
  • اختلالات نافذ رشد نامعین

این سه اختلال در هم ادغام شده اند زیرا بروز مشترکی در خانواده ها دارند، عوامل ژنتیکی مرتبطی دارند و علایم و نشانه های آنها مشترک است. مفهوم پردازی های اخیر اختلالات طیف درخودماندگی حاکی از آن است که درخودماندگی های متعددی وجود دارد که از لحاظ مکانیزم های آسیب زا و تظاهرات متفاوت اند.

ممکن است حوزه های علامتی اصلی مختلف (یا سایر آندوفنوتیپ ها) ارثی تر از تشخیص سندرومیک (تشخیصی که با شمول کلی تدوین شده است) باشند. تنوع وسیع علائم و نشانه های اختلالات طیف درخودماندگی بازتاب تعداد ناهنجاری هایی است که در مطالعات کارکردی و آسیب شناسی مشاهده شده اند و مناطق مغز پسین و مغز پیشین را در بر می گیرند.  نورون های مغز پیشین در قشر مخ و دستگاه لیمبیک نقش اساسی در تعامل اجتماعی، ارتباط، یادگیری یا حافظه دارند. برای مثال آمیگدال که با قشر جلوپیشانی و گیجگاهی و کنج فوزیفرم (دوکی شکل) ارتباط دارد، در شناخت هیجانی و اجتماعی نقش برجسته ای بازی می کند.

در اختلالات طیف درخودماندگی آمیگدال و کنج فوزی فرم در خلال بازشناسی چهره و تکالیف اسناد هیجانی به طرز نابهنجاری فعال می شوند. برخی پژوهشگران بر این عقیده اند که اختلالات طیف درخودماندگی بازتاب کژکاری هایی در شبکه های عصبی اختصاصی نظیر شبکه اجتماعی هستند. از سوی دیگر آزمون های عصبی فیزیولوژیک پتانسیل های قشری فراخونده و پاسخ های چشمی حرکتی نشان دهنده ادراک بهنجار اطلاعات حسی اولیه و در عین حال اختلالات در پردازش عالی تر است. تخریب کارکردی در پردازش شناختی عالی تر و مدارهای نئوکورتکس حاکی از این است که یک اختلال رشدی در سازماندهی سیناپسی نقش داشته، مکانیسمی که ممکن است به طور یکسان در تمام مغز وجود داشته است و این مدل در تمایز آشکار با مدل ناهنجاری های شبکه های عصبی اختصاصی است.

اشارات قبلی این متن به بیان Wnt3A در سلول هایی که به نحو گسترده ای در طیف رشد مهاجرت می کنند و در دستگاه های شنوایی ظاهر می شوند نمونه ای از این حالت است که چگونه تغییرات رشدی ممکن است بر شبکه های کارکردی منفرد تاثیر بگذارند در حالی که تغییر در مولکول های سیناپسی که به صورت گسترده ای بیان می شوند و شایع اند نظیر نورولیگن ها معرف مکانیسم دیگری است.

مهمترین کشف اخیر در زمینه بیماری زایی اختلالات طیف درخودماندگی فونوتیپ رشد مغز است که به صورت گسترده ای گزارش شده و در مطالعات مختلف تکرار شده است:

مغز در بدو تولد اندازه احتمالاً طبیعی دارد و حجم آن تا پایان سال اول در مقایسه با کودکان طبیعی با شتاب بیشتری افزایش می یابد و این فرآیند از 2 تا 4 سالگی ادامه می یابد. این داده ها برگفته از تصویر برداری عصبی و نیز سنجش محیط دور سر در آزمایشگاه های متعدد است. مشخص نیست این یافته بازتاب تسریع فرآیندهای رشد بهنجارند و یا یک ناهنجاری مختص بیماری در رشد پس از تولد از جمله تغییر در تعداد سلول ها، استطاله های نورونی، شکل گیری سیناپس ها و تغییر آنها یا کژکاری سلول های گلیا است.

اوتیسم

برجسته ترین تفاوت ها در قشر آهیانه و پیشانی، نیمکره های مخچه و نیز آمیگدال مشاهده شده است. این یافته ها همچنان همسو با گزارشات اخیر در مورد ماکروسفالی در حدود 20% موارد اختلالات طیف درخودماندگی در بانکهای مغز و DNA است. این یافته ها سوالات زیادی را مطرح میکند که بایستی توسط متخصصین علوم رشد اعصاب پاسخ داده شود.

علائم اوتیسم:

کودکانی که به بیماری اوتیسم مبتلا هستند برای برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل هستند و به خوبی نمی توانند افکار و احساس دیگران را درک کنند. این کودکان نمی توانند عواطف و احساسات خود را با کلمات، حرکات یا حالات چهره و لمس کردن بیان کنند. افراد مبتلا به اوتیسم معمولاً دارای حرکات بدنی تکراری و تقلیدی مانند تکان خوردن مداوم و قدم زدن و حرکات تکراری هستند. ممکن است در برخی موارد واکنش های غیرطبیعی در برابر دیگران داشته باشند و در برخی موارد رفتارهای تهاجمی داشته و یا به خود آسیب برسانند. برخی کودکان از ابتدای تولد نشانه هایی از بیماری اوتیسم دارند، برخی در ظاهر طبیعی هستند ولی علائم بیماری آنها در سن 12 تا 36 ماهگی بروز می کند. متاسفانه شیوع این بیماری رو به افزایش است.

تشخیص اوتیسم:

دلیل بیماری اوتیسم عموماً ناشی از عوامل ارثی است. این بیماری معمولاً در اوایل دوران کودکی کشف می شود. تشخیص این بیماری در پسران شایع تر از دختران می باشد ولی تشخصی در دختران بخاطر اینکه علائم بیماری در دختران دیرتر بارز می شود، دشوارتر است.

مطالعات تصویربرداری کارکردی نشان دهنده کژکاری های وسیع مغز پیشین و نیز مخچه در اختلالات طیف درخودماندگی است و مطالعات آسیب شناسی کلاسیک ناهنجاری های محدود به ساختمان های مخچه و لیمبیک را مطرح کرده اند. اما مطالعات کلاسیک به دلیل حجم پایین نمونه ها، کنترل ضعیف از نظر هم ابتلایی نظیر صرع و کم توانی ذهنی که بر کالبد شناسی عصبی تاثیر می گذارد و استفاده از سنجش تراکم سلول بافتی به جای روش های استرئولوژیک بدون سوگیری، برای تخمین تعداد نورون های ناحیه ای با محدودیت هایی روبرو بوده اند. هرچند مطالعات پیشین افزایش تراکم نورون های کوچک در هسته های به هم پیوسته لیمبیک از جمله حوزه های CA، سپتوم، اجستم پستانی و آمیگدال گزارش کردهاند اما این نتایج در آزمایشگاه های دیگر تکرار نشده است. از سوی دیگر ثابت ترین یافته آسیب شناسی عصبی در مخچه (مغزهای 21 از 29) مشاهده شده و نشان دهنده کاهش تعداد نورون های پورکنژ بدون نشانه های ضایعات اکتسابی پس از تولد نظیر گلیوز، سبدهای خالی و افت رتروگرید نورون های زیتونی تحتانی آوران است و این نشان می دهد که منشاء اختلال پیش از تولد بوده است.

مطالعات جدیدتری ناهنجاری های غیر یک شکل و گسترده ای را نشان داد که حاکی از کژتنظیمی بسیاری از فرآیند ها از جمله سازماندهی، بقا، مهاجرت و تکثیر نورون و مرگ برنامه ریزی شده سلول بود. از 6 مغز مورد مطالعه شده 4 مغز ماکروسفالیک بود که این یافته همسو با افزایش اندازه ای بود که به وسیله پاتولوژی مطالعات متعدد آسیب شناسی و تصویربرداری عصبی گزارش شده بود. در قشر مخ افزایش یا کاهش ضخامت ماده خاکستری، الگوهای آشفته تیغه ای، نورون های هرمی نا بجا، نورون های نا بجا در ماده سفید عمقی و سطحی و افزایش یا کاهش تراکم نورونی دیده شد. این شواهد مهاجرت و عصب زایی قشری نابهنجار با نقایص کارکردهای شناختی هماهنگی دارد.

در ساقه مغز آشفتگی سازمانی نورونی به صورت نورون های نا پیوسته و با قرار گیری نابجا در هسته های دندانه دار و زیتونی، نورون های نابجا در بصل النخاع و پایه های مخچه و مسیرهای رشته ای ناهنجار تظاهر می کند. کاهش منتشر یا لکه ای گسترده ای در نورون های پورکنژ دیده شد که گاهی با افزایش گلیوم های برگمنت یا نورون های پورکنژ نابجا در لایه مولکولی همراه بود. آتروفی نورونی هیپوکامپ مشاهده نشد و استرئولوژی کمی، تغیرات پیوسته ای را در تراکم یا تعداد نورون ها نشان نداد. به علاوه در یک مطالعه آسیب شناسی عصبی که اخیراً با استفاده از شاخص های متعدد ایمنی انجام شده افزایش سطوح سیتوکین های ایمنی در مایع مغزی نخاعی بیماران و در بافت های مغزی و نیز آستروسیت هایی که  بیان بالایی از پروتئین اسیدی فیبری گلیال در قشر سینگولیت (حلقوی) و پیشانی، ماده سفید و مخچه نشان می دهند که همگی آنها نشان دهنده فعال شدن بلقوه ایمنی بدون شواهد فرآیند التهابی است. باید منتظر تایید این یافته های مهم در مطالعات آتی باشیم.

اختلالات درخودماندگی

هرچند این یافته ها و داده های متعدد ظاهراً ناهماهنگ هستند اما مؤید مدلی از ناهنجاری های رشدی هستند که در زمان های متفاوت بروز کرده و بسته به زمان بندی اختصاصی، عصب زایی و تمایز نواحی مربوطه را تغییر می دهند. شایان ذکر است که طیف مشابهی از ناهنجاری ها در مطالعات کلاسیک یافته شده اما کنار گذاشته شده اند زیرا این ناهنجاری ها در همه مغزهای مورد مطالعه وجود نداشت. بعلاوه در 15 کودکی که در طول روزهای 20 تا 24 بارداری با تالیدومید تراتوژن موجه شده بودند (یعنی زمانی که عصب زایی پورکنژ و جمجمه ای در ساقه مغز روی می دهد)، 4 نفر علائم درخودماندگی را نشان داده اند.

بر اساس این داده ها درخودماندگی مرتبط با تهاجماتی در هفته سوم برای تالیدومید، هفته دوازدهم(زمانی که نورون های زیتونی تحتانی مهاجرت می کنند) و هفته 30 (زمانی آکسون های زیتونی سیناپس هایی با سلول های پورکنژ برقرار می کنند) است. این ناهنجاری های متنوع در تمایز، سازماندهی، مهاجرت، بقا و تولید سلول ها در مغز پیشین و پسین، نشان دهنده اختلال رشد مغز در طیفی از مراحل مختلف است. مطالعات ژنتیک اخیر دوپلی مورفیسم مرتبط با اختلالات طیف درخودماندگی را به شکل قابل تکرارا نشان دادهاند که هردوی آنها بر فرآیندهای رشد مغر تاثیر می گذارند.

نخستین عامل ENGRAILED-2 ژن الگودهی مخچه ای است که گژتنظیمی آن سبب نواقصی در نورون های دانه دار و پورکنژ در مدل های حیوانی شده و عملکرد آن کنترل تکثیر و تمایز است.

عامل دوم گیرنده عامل رشد هپاتوسیت به نام cMET است که عملکرد آن تاثیر بر مهاجرت مماسی نورون های گابا از ناحیه شکمی برآمدگی گانگلیونیک مغز پیشین بوده و بالقوه منجر به عدم توازن انتقال عصبی تحریکی و مهاری می شود. به علاوه هرچند آرایه نابهنجار سلولی مولکولی ممکن است مستقیماً مسئول علایم درخودماندگی باشد، اما در این زمینه فرضیه دیگری نیز وجود دارد:

اختلال تنظیم فرآیندهای رشد موجب بروز زایعات سلولی بیوشیمیایی میشود که هنوز شناخته نشدهاند و ممکن است با درخودماندگی مرتبط باشند. این فرضیه به وسیله این یافته تایید میشود که علل ژنتیکی اخیراً شناخته شده درخودماندگی که مسئول 10% موارد هستند از جمله اسکلروز توبروس، نوروفیبروماتوز، سندرم Smith-Lemli-Opitz، سندروم رت و عقب ماندگی ذهنی ایکس شکننده.

این عوامل سببی ژنتیکی با کنترل تکثیر سلولی، بیوسنتز کلسترول و کارکرد Shh و کارکرد و ترجمه پروتئین دندریتی و سیناپسی، فرآیندهای بنیادین در توالی رشد تداخل ایجاد می کند. وجه مشترک بلقوه جالب در بین این علل مونوژنیک علایم درخودماندگی، مشارکت در تولید پروتئین در سیناپس بخصوص مواردی که تحت تنظیم مسیرهای پیام دهی P13K/AKt و هدف پستانداری مجموعه راپامایسین است که تحت تحقیقات فعال قرار گرفته است.

درمان اوتیسم:

تا کنون درمان قطعی برای بیماری اوتیسم یافت نشده است. بهترین روش برای درمان و کمک به مبتلایان به این بیماری پیشنهاد می شود توانبخشی است.

بیمار می بایست توسط متخصص روانپزشکی و متخصص مغز و اعصاب ویزیت شود و تحت مراقبت ها و خدمات گفتاردرمانی و کاردرمانی قرار گیرد. والدین کودک و مشاوران می بایست برای بهبود مهارت های ارتباطی کودک جلسات مشاوره و کاردرمانی داشته باشند و جلسات کاردرمانی ذهنی برای بیمار در نظر گرفته شود.

با توجه به تنوع این بیماری و رفتارها و شخصیت های مختلف بیماران، درمان این بیماری بسیار متنوع است. پزشک متخصص روانپزشکی پس از ویزیت هر بیمار ممکن است روش ها و جلسات کاردرمانی مختلفی را برای هر بیمار تجویز کند.

برخی پزشکان ممکن است از روش دارودرمانی نیز برای کنترل و درمان سایر بیماری های مرتبط نظیر افسردگی، اضطراب، بیش فعالی و ... استفاده کنند. این داروها مستقیماً بیماری اوتیسم را درمان نمی کنند ولی در کنترل و درمان سایر مشکلات بیمار نقش مهمی دارند.

در برخی موارد بیماران مبتلا به اوتیسم دارای کمبود ویتامین هستند که پس از انجام آزمایشات و مشخص شدن کمبودها، تجویز مکمل های غذایی و دارویی می تواند به بهبود وضعیت بیمار کمک کند.